کسی منتظر پارت جدید بود؟؟؟
سلامممقول قول قول میدم زودتر آپ کنم خیلی سرم شلوغ بود چون شاغلم وقت نداشتم.
بریم پارت جدید؟!
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
همانجا که معصومیتم را فدای زنده بودنت میکنم در رویایی گرم با دستانی سرد جسمت را به آغوش خواهم کشید.
این که درست و واقعی به نظر میرسید...
همین که من تنها و تنها و معشوقهی ابدیِ تو بودم!
تو مرا خواهی دید درست مهتاب هنگام و زیر تیغهی شمشیر تیز رد خون را میشنوی!
من تو را چانیول... معشوقهی تمامِ دورانم میخوانم، تو را برای ابدیت و جاودانگی میخوانم و این سوگند و قسمِ جانِ هیکاروی توست، یاکوزایی که خون به شمشیر تنها برای تو کشید.°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
و اسلحه به سمت چانیول نشانه گرفته شد!پشت سر زن دو نفر از افرادش ایستادن و حالا حواس چانیول بیشتر جمع به گلولهای شد که هنوز تن به خروج از لولهی اسلحه نداده بود.
نفس عمیق و مخفیانهای کشید و بلند گفت:
+میدونی که نیازی به این کارا نیست شما از خانواده ما هستین.
زن نزدیک تر شد و طغیانِ خشمش رو به رخ کشید.
فریاد زد و جواب داد..._تو فقط خودت و لایق اسم پارک میدونی و هیچ وقت بهمون اهمیت ندادی!!!!
+من باعث ادامهی نفس کشیدن این خانواده شدم.
_بعدش هم به خودت اجازه دادی هروقت که خواستی دوباره نفس کشیدن و برامون حروم کنی!
تو شوهرم و...پدرِ لوهان و کشتی اصلا چطور روت میشه همچنان به نشستن روی اون صندلی ریاست ادامه بدی؟؟؟قبل از اونکه که جوابی به زنعموش بده به آرومی خطاب برای سهون زمزمه کرد...
+بکهیون و ببر پیش لوهان و تا وقتی که مستقیم از خودم نشنیدی ترکشون نکن!!
سهون سری تکون داد و بدون برداشتن نگاهش از معرکهی رو به روش بکهیون رو بیشتر و محکم تر به آغوشش کشید.
چند قدم عقب رفت و مستأصل ایستاد...:باید از سمت در اضطراری استخر برم، مسیرش امنه؟؟
چانیول خیره به زن گفت:
+برو!
عطر هیکاروی کوچک از کنار معشوقش هر لحظه دورتر و دورتر میشد.
دور و دورتر..._فکر کردی میترسم و شوخی میکنم؟!!!
زن وحشیانه فریاد کشید و مانع پیشروی افکار چانیول به سمت پسرخواند شد.
_باید این و بفهمی چانیول! باید بفهمی و بدونی که باعث بدبختی همه شدی، باعث بوی مرگی که پشت سر هم توی این خونه پیچید...اون صندلی جای تو نیست!
BẠN ĐANG ĐỌC
Hanafubuki_Secret
Lãng mạn◈𝑭𝒊𝒄𝒕𝒊𝒐𝒏 ➪ #Hanafubuki_Secret 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 ➪ Chanbaek 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 ➪ Romance, Daddykink, Mafia یاکوزای بزرگ ژاپن درست زمانی که قصد داره نوهعزیز و ناز پروردهٔ خودش رو برای حفاظت از یک راز فراری بده، توسط گروه دشمن کشته میشه! هیکارو جوان به دست...