پارت بیست و سوم

340 117 50
                                    

های گایز حالتون چطوره ؟!

شنبه پارتی آپ نکردم چون به محدوده‌ی شرط ووت‌ها نرسید و اینک‌خب تولدم بود و سرم شلوغ
این پارت تا اینجا خشن ترین پارت هاناست و خب دارم سعی میکنم خشونت ییشینگ و نشونتون بدم، تا حالا اینجوری ننوشته بودم😂🤭🥴
ووت یادتون نرهه بچه های بدی نشین اپ پارتتون عقب نیوفته و ببین چیشده؟؟ فالوورام شدن صد و یکی حقیقتا رند شدن عددش خیلی خوبه
معرفی کردن هانا رو تو تلگرام فراموش نکنید اگ دوس داشته باشین میتونین اونجا برام نظر بذارین گرچ اینجارو بیشتر دوس دارم

جناب لرد جانگ ییشینگ رو‌ببینم کراش چن نفر میشه با فندک قرمز!

°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°

^ :آیا برای همبستری و تجربه کردن احساسِ پر عطش عشق مشتاق نیستی ناجیِ من؟!

+برای ملاقاتت در زیر نور ماه، سوار بر تیغه‌ای تیز خواهم آمد.
آنطور بیچاره‌ی شهوت و عشقِ روحم میشوی که هوا و عطر هیچ درخت و شکوفه‌ی گیلاسی هوایی‌ات نمیکند!
هیکاروی کوچک من...
معشوقه‌ی فریبنده‌ی من! ^

:اینچون؟

پسر به سرعت عقب برگشت و مضطرب چند قدم سمت مرد برداشت.

_بله آقا؟

:اینجا چیکار می‌کنی؟؟

نگاه ییشینگ مستقیم به سمت جایی خیره بود که می‌دونست پسر تلفن همراهش رو انداخته.
در عمارتی که چانیول و امانتیش زندگی می‌کردن چطور یک آدمِ غریبه‌ی بی‌عرضه به خودش اجازه‌ی جولان میداد؟!
همه‌ی اتفاقات و حضور جاسوس‌ها در خونه رو تقصیر خودش می‌دونست از اونجایی که در استخدام این افراد دخالت و نظر مستقیم داشت.

در هفته‌ی اول بازگشت چانیول از ژاپن و حضور بکهیون جاسوسی درست سر در عمارت اعدام شد و به مجازاتش رسید.
ییشینگ همیشه فکر میکرد سمی که در دست اون جاسوس بود برای خودکشی بوده اما حالا تکه‌های گمشده‌‌ی پازل به خوبی کنار هم مینشستن.

نیشخندی زد و در حالی که یک دستش رو به بازوی پسر مضطرب میکشید زمزمه کرد...

:دست و پاهات به درد نخور شدن اینچون!! برگرد سرکارت.

پسر تصور می‌کرد که مرد مثل همیشه از اینکه کسی مزاحم خلوت و سیگار کشیدنش شده عصبیه پس به سرعت تعظیم کرد و قدم‌های تندش رو به سمت ورودی خونه برداشت.
مرد چینی فندک قرمزش رو به کار گرفت و اولین کام از سیگار بعدیش رو کشید.
اون بدون معطلی روزگار رو برای چان هانا سیاه میکرد تا بفهمه تاوان دست انداختن پارک چانیول چیه.

قصد داشت هرچیزی که باعث ناراحتی چانیول میشه رو از بین ببره و برای عمل کردنش پیش چشم هرکسی که بود لحظه‌ای تردید نمی‌کرد.
جانگ ییشینگ به شکنجه‌های روانی و فیزیکیش معروف بود و این حقیقت تا به الان هیچکس رو برای جاسوسی کردن از پارک چانیول جسور نکرد.
نمی‌دونست منبع اصلی این قتل‌ها کجاست و براش مهم نبود اگه که بهش خبر از بین رفتن تمام مافیا رو میدادن، برای مرد چینی فقط رضایت و خوشحالی شریک و رفیقش پارک چانیول اهمیت داشت.

Hanafubuki_SecretTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon