part1

922 75 7
                                    


.
مجری:«میتلدا گریس...درسته؟»

میتلدا:«درسته...»

مجری:«خب میتلدا،از خودت بگو...از دنیای پر هرج و مرج معروف بودن حرف بزن.»

میتلدا:«هه،فکر کنم همه بهتر از من از زندگی پر هرج و مرج سلبریتی بودن با خبر باشن.»

مجری:«اووووه،متل اینکه یکی اینجا داره خیلی نیشدار حرف میزنه.»

میتلدا:« فکر کنم به همین معروفم»

مجری:«درسته...بگذریم،خب از کارت بگو...از آلبوم جدیدت.»

میتلدا:«خب آلبوم آخری،آلبوم مورد علاقه ی من تو تمام این سالهاست.تمام آهنگ های اون رو از ته دلم نوشتم و یا اونایی رو قبول کردم که به مودم بخوره.تمام آهنگ ها سرشار از احساس هستند.راستش اینقدر احساس خرجشون کردم که الان احساس خالی بودن میکنم.»

مجری:«آره،آره،وقتی بهشون گوش دادم تمام حس ها بهم منتقل شد.اعتراف میکنم که با گوش کردن به چند تاییش داشت گریم در میومد.»

میتلدا:«اوه،هه،متأسفم،نمی خواستم ناراحتتون کنم.»

مجری:«نه مشکلی نیست.کدوم آهنگ آهنگه مورد علاقته؟»

میتلدا:«خب خیلی سخته که بین چند تا حس مختلف یکیو انتخاب کنی و بگی که اونو از همه بیشتر دوست داری!
خب...
اممم...
من همین الان love ruined my life رو انتخاب میکنم.»

مجری:«اووووه،فکر کنم این عمیق ترین احساسات رو داشت،خب چرا این آهنگ؟»

میتلدا:«درسته،دقیقا!این آهنگ درباره ی یه عشق عمیقه!این عشق اینقدر قوی هست که میتونه تا عمق وجودت فرو بره و یه سوراخ عمیق وسط قلبت به وجود بیاره.شما میتونید قدرت مستقیم این عشق و فراز و فرود هاش رو توی این آهنگ حس کنید.»

مجری:«خب پس دلیل علاقه تو به این آهنگ فقط قدرت عشق بزرگه؟»

میتلدا:«اوه،هه هه،نه معلومه که نه!»

مجری:«پس دلیلش چیه؟»

میتلدا:«خب این درباره ی یه عشق خالص و‌ واقعیه،درباره ی یه حس موندگار که یه چیزی خیلی دور تر از عادت هست و با مرور زمان فراموش نمیشه...همیشه عشق های حقیقی دور از هم قوی تر میشن ولی هیچ وقت حتی اگه شرایط هم بهشون اجازه بده،نمیتونن با هم باشن.»

.
مجری:«خب میتلدا...پس این میتونه درباره ی یه عشق قدیمی باشه؟»

میتلدا:«خب،میتونه،امکان هر چیزی هست.»

مجری:«پس نمیخوای اطلاعات مستقیم بدی!»

میتلدا:«راستش نه،درسته که من خیلی رک و کنایه دار حرف میزنم،ولی فکر نمیکنم باید درباره ی همه چیز اینقدر صادق باشم،من نمیخوام همه رو توی زندگی خصوصیم راه بدم،فکر‌کنم هر سلبریتی اینو نمیخواد.»

مجری:«باشه،پس از وظعیت رابطه ی الانت حرف میزنیم.»

میتلدا:«باشه»

مجری:«شنیدم با یه نفر به اسم لویی قرار میذاری»

میتلدا:«درسته»

مجری:«لویی،لویی تان-..تام-..تاس-..،خدای من همیشه تو گفتن فامیلی ها مشکل دارم.»

میتلدا:«هاها،اشکالی نداره،لویی تاملینسون»

مجری:«تانمیلسون.»

میتلدا:«تاملینسون!»

مجری:«تاملینسون...؟»

میتلدا:«درسته،درست گفتی،تاملینسون!»

مجری:«اوه،خدای من،متشکرم!انگار که یه وزن سنگینی از روی دوشم برداشته شد.»

میتلدا:«هاهاها!تو نباید اینقدر خجالت بکشی!»

مجری:«شرم آوره،تلفظ چیزه افتضاحیه!چرا نمیتونه یه زبان وجود داشته باشه به اسم 'هرچی میخوای تلفظ کن'؟»

میتلدا:«هاهاها!حتما باید این زبان رو بسازی!»

مجری:«آره فکر خوبیه»

میتلدا:«آره»

مجری:«خب ،موضوع عوض نشه!کجا بودیم؟»

میتلدا:«تانمیلسون»

مجری:«اووووه،خدای من...میتلدا بس کن!»

میتلدا:«این خیلی جالبه،تو وقتی خجالت میکشی خیلی بامزه میشی!»

مجری:«این شرم آوره...»

.
لطفا رای بدید و نظرتون رو بگید
خیلی واسم مهمه

love ruined my lifeWhere stories live. Discover now