BTS oneshots

kim seokjin

بخاطر پسر سربازم :( یه وانشات کیوت ازش نوشتم ❤

صدای وحشتناک شکستن از بیرون اتاق اومد و لبخند کجی روی لبش پیدا شد ، سرش و پایین انداخت و خندش و کنترل کرد .

+ داشتم میگفتم ، حتما باید این قرصا رو مصرف کنی تا حالت بهتر شده ، هروقت عصبی شده چشماتو ببند و نفس عمیق بکش ... برای امروز بسه .

مراجعه کننده سر تکون داد و بلند شد تا نسخه رو از دست مرد جوان بگیره

_ متشکرم دکتر ، درضمن ؛ خیلی خوشتیپید

لبخند جنتلمنی زد و از جاش بلند شد

+ ممنونم یون شی

زیر لب میدونمی‌ گفت و پشت سر دختر از اتاق خارج شد و چشمش بهت افتاد ، با دیدنش هول شده جارو پشتت پنهان کردی و خم شدی

_ دکتر کیم ..

جین لبخندی به مریضی که از در خارج میشد زد و برگشت سمتت

+ باز چی و شکوندی

لبت و گاز گرفتی و ناخوداگاه به مجسمه ی فرشته ای که حالا فقط یه کله ازش روی میز مونده بود نگاه کردی

با نگاه تو دکتر کیم هم حواسش جمع گندی شد که روی میز بود و ابروهاش بالا پرید ، میدونستی اون هدیه یکی از بهترین دوستاش پارک جیمین بود و تو هدیه رو به یک سوم تقسیم کرده بودی .

_ قول میدم عین همین و پیدا کنم بخرم دکتر کیم ، معذرت میخوام موقع دستمال کشیدن دستم خورد و شکست ، منظورم اینه قصدی نبود فقط .. فقط

دستش و بالا اورد و لبخند شیرینی تحویلت داد

+ مهم نیست ، موقع جمع کردن مراقب دستت باش

آب دهنت و قورت دادی و سرت و پایین انداختی

_ چشم

لرزش شدید دستات و پشتت پنهان کردی و منتظر شدی تا داخل اتاقش برگرده

بعد مکس طولانی که با نگاه کردن بهت کرد بالاخره رفت ...

صدای بسته شدن در همراه شد با نفسی از اعماق وجودت ..

با درموندگی به تیکه های شکسته چشم دوختی و یا چسبیدن دستات زمزمه کردی

+ آروم شو ، خواهش میکنم آروم شو ...

***

اخم کردی و رو به فروشنده توپیدی :

_ خوب میشه اگر یه توجه به من داشته باشین

فروشنده نیم نگاه تحقیر آمیزی به سر تا پات انداخت

+ مطمئنی پول خرید این مجسمه رو داری ؟

چه وقیحانه حرف میزد ، یعنی چون لباسات برند نبود اینجوری برخورد می‌کرد ؟

حالا خوبه خودش یه فروشنده ساده تو مغازه بود ، حداقل تو پرستاری خونده بودی