Mi Luna! pt.1 (Kookmin)

237 51 13
                                    

ماهِ من!
کوکمین
ورزشی/ عاشقانه/ اسمات

ماهِ من!کوکمینورزشی/ عاشقانه/ اسمات

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

+ "هی لوکاس، این طرف...!"

درحالی که تلاش میکرد به طور منظم نفس بکشه، فریاد زد تا هم تیمیش صداشو بشنوه. باید زودتر جلو می‌رفت تا موقعیت جدیدی ایجاد کنه.

یکی از مدافع‌های تیم حریف رو فریب داد و وقتی لوکاس توپو بهش پاس داد، به خوبی تونست فضای خالی‌ای رو تا گوشه‌ی دروازه ببینه. باید از این موقعیت خوب استفاده میکرد. وقت زیادی هم برای فکر کردن نداشت؛ چون میتونست از گوشه‌ی چشمش ببینه که بازیکن‌های قرمز پوش دارن بهش نزدیک میشن.

پا به توپ جلو رفت و با یه دریبلِ ساده، بازیکن جلوییش رو رد کرد. بالاخره توی موقعیت مورد نظرش قرار گرفت و میتونست شوت بزنه. با تیزبینی خاصی اینکارو کرد و توپ کات‌دارش درست گوشه‌ی دروازه‌ی حریف قرار گرفت.

"گلللللللللل!"

صدای بلندگوی ورزشگاه با اعلام گل به نفع تیم پاریس دراومد و جیمین هم خوشحالی گل مخصوص خودشو انجام داد.

هم تیمی‌هاش یکی یکی از سروکولش بالا رفتن و با فشردنش، خوشحالیشون رو ابراز کردن. لبخند از روی صورتش پاک نمیشد. مثل همیشه با مهارت بالاش، تونسته بود یه گل ارزشمند دیگه برای تیمش بزنه.

حالا آخرین مسابقه‌ی این فصل هم تموم شده بود و اونا بازم لقب قهرمان فرانسه رو برای خودشون داشتن.

*****

بعد از یه بازی سخت و انرژی‌بر و بعد هم جشن قهرمانی و شلوغ کاری‌هایی که توی رختکن انجام دادن، بالاخره جیمین می‌تونست بره خونه و استراحت کنه.

وقتی روی تختش دراز کشید، صدای نفس عمیقش سکوت اتاق رو شکست. توی تنهاییِ خودش که لذت زیادی ازش میبرد، غرق شد و اجازه داد عضلاتش کمی کش بیان و ریلکس کنن.

موبایلش رو دستش گرفت و با باز کردن اینستاگرام، اولین چیزی که به چشمش خورد عکس خودش بود. دوتا گلی که زده و خبر قهرمانیشون، تقریبا کل اکسپلورش رو پر کرده بود.

کمی پایین‌تر که رفت، چیزِ دیگه‌ای توجهش رو جلب کرد. با باز کردنِ پست، گوشه‌ی چشم‌های خسته‌اش چین افتاد.

OneShot Collection | VminkookWhere stories live. Discover now