ایمجین
کوکمین
ریل لایف- "بیاید با یه دست پرتاپ کنیم. هرکس بندازه تو سبد زودتر میره داخل خونه!"
جونگکوک رو به دوتا هیونگهاش گفت. بارون شدیدی میبارید اما اون سه نفر یعنی جیمین و جونگکوک و تهیونگ، داشتن از وقت گذرونی توی محوطهی ویلا لذت میبردن.
درسته که کلی دوربین روشون بود و درواقع داشتن ورایتی شوی in the soop رو ضبط میکردن، اما عادت کرده بودن به اینکه بدون اهمیت دادن به این چیزا، خوش بگذرونن.
توپ بعدی رو تهیونگ باید پرت میکرد و بعد از اینکه شکست خورد، طبق قرارشون باید میرفت تا توپو بیاره.
جونگکوک وقتی چشم تهیونگ رو دور دید، رو به جیمین کرد و با خنده گفت: "هیونگ وقتی خیس میشی قیافت خیلی بامزه میشه."
جیمین که تمام مدت لبخند رو لبش بود، با این حرف جونگکوک بیشتر هم خندید. بارون کل بدنشون رو خیس کرده بود و از موها و لباساشون شر شر آب میریخت.
پسر کوچیکتر موهای جیمین رو با نوازش از صورتش کنار زد و نگاهشو به لبهای خیسش داد. آروم و زمزمهوار حرف میزد تا توی فیلم نیوفته.
- "دلم میخواد ببوسمت."
از ته دل میخواست. جیمین با اون دورس آبی و لپای گل انداختهاش، به شدت خواستنی و زیبا شده بود.
+ "پس بیا شرطو عوض کنیم..."
جیمین هم صداشو پایین آورده بود. از چهرهاش مشخص بود که دلش میخواد جونگکوک رو اذیت کنه. تهیونگ داشت برمیگشت پس جیمین سریعتر ایدهی شیطنت آمیزش رو گفت.
+ "توپو بنداز تو سبد تا اجازه بدم منو ببوسی."
- "ولی اینکه کاری نداره."
+ "اما باید قبل از ما دوتا اینکارو بکنی."
وقتی تهیونگ برگشت، جیمین صداشو بالا برد: "تهیونگا... بیا زودتر از جونگکوک برگردیم خونه!"
سولمیتش خیلی سریع از این ایده استقبال کرد و جیمین با دیدن چهرهی بهت زدهی جونگکوک، قهقهه زد.
درسته که چند دقیقهی بعد، دقیقا همون اتفاقی که جیمین میخواست افتاد و جونگکوک نتونست زودتر از اون دوتا توپو توی سبد بندازه؛ اما مکنه قرار نبود از خواستهاش دست بکشه.
شب طولانی بود و جونگکوک هم برنامههای زیادی داشت که با جیمین انجامشون بده. شاید یکیش هم یه بوسهی عمیق و تحریک آمیز به دور از لنز دوربینها یا نگاه هیونگهاش بود.
و بعد دیگه تضمین نمیکرد اون بوسه به کجا قراره کشیده بشه....
.
.
اولین نوشتهی ریل لایف من :))))
- Fika
BẠN ĐANG ĐỌC
OneShot Collection | Vminkook
Ngẫu nhiênکالکشن وانشات و سناریو از کاپل های ویکوکمین (Kookmin - Vmin - Vkook) شامل اسمات 🔞 و غیر اسمات در ژانرهای مختلف.