The Piercing 🔞 (Kookmin)

301 47 2
                                    

ایمجین
کوکمین
اسمات 🔞

+ "پیرسینگت خیلی سکسیه!"

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

+ "پیرسینگت خیلی سکسیه!"

جیمین نتونست جلوی خودش رو بگیره و اون جمله رو نگه. به نظر خودش توی تعریف کردن اصلا خوب نبود ولی از طرفی نمی‌تونست حرف‌های دلشو توی خودش نگه داره.

جونگکوک در حالی که بوسه‌ی بعدی رو به لبای جیمین میزد، پوزخندی زد و پیرسینگش رو لیسید. همزمان به رون‌های لخت پسر چنگ زد و اونو بیشتر به بدن خودش فشرد.

بعد از جشن گرفتن اولین سالگرد آشناییشون، توی اتاق خواب پسر بزرگتر با بدن‌های لخت مشغول عشق‌بازی بودن.

دست جونگکوک به سمت باسن جیمین رفت و انگشتشو روی سوراخش کشید. صدای هیس مانندی از جیمین دهن جیمین دراومد و ناخودآگاه خودشو جمع کرد.

اونو درون خودش می‌خواست. بدجوری می‌خواستش. لب‌هاشو همراه با پیرسینگش به دهن گرفت و باعث ناله‌ی جونگکوک شد. همونطور که روی جونگکوک خیمه زده بود و خیلی نامحسوس آلت تحریک شده‌اشو به عضو پسر می‌مالید، زبونش رو بیرون برد و با پیرسینگش بازی کرد.

هیچکدوم عجله‌ای برای رسیدن به مرحله‌های بعدی سکسشون نداشتن. جوری که جیمین بین بازوهای جونگکوک قرار داشت و در عین حال، پوزیشنشون باعث سلطه‌اش روی پسر بزرگتر شده بود، مورد علاقه‌ی هردوشون بود.

وقتی جونگکوک اینبار محکم‌تر به لپ‌های باسن جیمین چنگ زد و پایین‌تنه‌شو بهش نزدیک کرد، ناله‌ی جیمین بلند شد.

+ "عجله نکن!"

جیمین گفت. از اینکه اینطور آروم پیش برن بیشتر خوشش می‌اومد. با تامل می‌بوسید، لب‌های معشوقش رو می‌مکید و پیرسینگ مورد علاقه‌شو به لب می‌گرفت.

- "نمیشه انقدر خواستنی باشی و بخوای جلوی خودمو بگیرم."

جیمین پوزخندی زد و بعد از مکث کوتاهی، مچ دست جونگکوک رو گرفت. دست پسرو به طرف مقعدش برد و انگشت‌هاشو بهش نزدیک کرد.

+ "کی گفت جلوی خودتو بگیری؟"

نگاه جونگکوک نشون میداد که سردرگم شده. جیمین هم مطمئن شد که پسر پوزخندش رو میبینه.

+ "میخوام کاری کنی با انگشتات بیام جونگکوک! مطمئنم خیلی توش ماهری!"

و لحظه‌ی بعد، جونگکوک دستش رو اول وارد دهن جیمین کرد تا پسر خودش حسابی خیسشون کنه. به نگاهش از روی لبای درشتش دور انگشتاش برداشته نمیشد.

زیاد طول نکشید که خواسته‌ی جیمین برآورده شد و تونست انگشتای کشیده‌ی مردش رو توی خودش حس کنه. این تازه شروعش بود و با این وضع، اونا مطمئنا شب طولانی‌ای رو در پیش داشتن.

.
.
.
- Fika

OneShot Collection | VminkookOnde histórias criam vida. Descubra agora