ایمجین
کوکمین- "همه چیز طبق برنامه پیش میره!"
جونگکوک درحالی که دود سیگار رو از ریههاش بیرون میفرستاد، رو به جیمین گفت. مردی که رئیس بزرگترین شرکت تجاری سئول محسوب میشد.
+ "خوبه!"
جیمین هم به بخاری که حین حرف زدن از دهانش بیرون میاومد نگاه کرد و جرئهای از قهوهاش نوشید. قرار بود دستیارش، جونگکوک، که درواقع همه کارها برعهدهاش بود، مشکل پیش اومده رو حل کنه.
اونها باید قرارداد مورد نظر جیمین رو میبستن اما افراد قدرتمندی سد راهش قرار داشتن که کارو براشون سخت کرده بود.
یکی از اون اشخاص، کیم تهیونگه که مدت کوتاهی بود ریاست شرکت رقیب رو بدست آورده بود. اون سعی داشت با کارهاش جیمین رو زمین بزنه اما این خصومت، صرفا جنبهی کاری نداشت.
اونها با هم مشکل شخصی داشتن. اون هم به رابطهای که اوایل بیست سالگیشون شروع شد و چند سال بعد، به بدترین شکل ممکن تموم شد برمیگشت. تنفری که از عشق حاصل شده بود.
از طرفی، جونگکوک به عنوان دست راست جیمین، تنها کسی بود که از همون دوران در کنارش موند. اونها علاوهبر کارشون، بهترین دوستهای هم بودن.
+ "پس چهرهی کیم تهیونگ دیدنی میشه!"
پسر مو نقرهای گفت و بلافاصله صدایی بلند به گوششون رسید.
~ "کااااات!"
این کارگردان بود که با تموم شدن دیالوگ جیمین، کات داد. سکانس مورد نظرش بهتر از تصورش دراومده بود.
جونگکوک با خنده سیگارو زیر پاش خاموش کرد و به سمت جیمین برگشت. طوری که بقیهی عوامل نتونن ببینن و صداشو بشنون، رو به پسر گفت.
- "بالاخره تموم شد و میتونیم به قرارمون برسیم."
و اصلا سعی نکرد خوشحالیش رو مخفی کنه. بعد از یک روز خسته کننده با فیلمبرداریهای طولانی، حالا میتونست با دوست پسرش وقت بگذرونه.
شاید همین قرارهای یواشکی و شبانه بودن که کاری میکردن اون دو بازیگر بتونن کارشونو خوب انجام بدن و با تصور آغوش همدیگه، سختیش رو تحمل کنن.
قطعا این بهترین بخشش بود.
.
.
.
- Fika
YOU ARE READING
OneShot Collection | Vminkook
Randomکالکشن وانشات و سناریو از کاپل های ویکوکمین (Kookmin - Vmin - Vkook) شامل اسمات 🔞 و غیر اسمات در ژانرهای مختلف.