You Are My Magic (Kookmin)

176 34 2
                                    

ایمجین
کوکمین

- "اگه قدرت جادویی داشتم، کاری می‌کردم این لحظه همیشگی باشه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

- "اگه قدرت جادویی داشتم، کاری می‌کردم این لحظه همیشگی باشه."

جونگکوک با صدای خواب‌آلودش گفت. حرفش باعث شد حلقه‌ی دستای جیمین دورش تنگ‌تر بشه.
جونگکوک عاشق این لحظه بود. همین که صبح با تکون‌های معشوقش از خواب بیدار میشد و یک دل سیر میتونست بغلش کنه و ببوستش!
وقتی بهش فکر میکرد، متوجه میشد که این دقیقا همون زندگی‌ایه که از اول می‌خواسته!

+ "ولی برای داشتنش نیاز به جادو نداری!"

جیمین گفت و بوسه‌ای روی گونه‌ی پسر گذاشت.
اما جونگکوک با حرفش موافق نبود. اون می‌ترسید. بعد از اتفاقاتی که براشون افتاد؛ از سرطان سختِ جیمین تا ورشکسته شدن کارخونه‌ی پدرش و خیلی اتفاقات دیگه، ترسی به جون جونگکوک افتاده بود که زمان‌ میبرد تا کم بشه.

بوسه‌ی بعدی جیمین روی شقیقه‌اش بهش یادآوری کرد که اون باارزش‌تر از اینه که جونگکوک بخواد هی به چیزهای بد فکر کنه.

- "جادوی من تویی! قشنگ‌ترین چیزی که توی زندگیم دارم."

گفت و با برگشتن سمت جیمین، لب‌هاشونو با لبخند به هم رسوند. عشق زندگیش رو بوسید و بابت داشتنش هزاران بار شکر کرد. با وجود جیمین توی زندگیش، می‌تونست به هر چیز بدی غلبه کنه.

.
.
.
.
.
- Fika

OneShot Collection | VminkookWhere stories live. Discover now