Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.
جونگکوک باید این ریسک رو میکرد و وارد اون بازی میشد. همیشه می‌دیدیم که یه نفر پلیس مخفی میشه تا جاسوسی مافیاهای بزرگ شهر رو بکنه و اطلاعات محرمانه‌شون رو به بالا دستی‌هاش گزارش بده.
اما قضیه‌ی جونگکوک فرق میکرد. باید بین یه مرگ سخت یا نفوذ توی یگان ویژه‌ی پلیس سئول، یکی رو انتخاب میکرد.
و خب بدش نمی‌اومد بعد از سال‌ها آموزش و سخت‌ترین تمرین‌هایی که پیش ترسناک‌ترین مافیاهای بوسان داشته، خودشو توی پایتخت کشورش محک بزنه.
اینکار براش جنبه‌ی فان داشت. با اینکه پای مرگ و زندگیش درمیون بود اما جونگکوک کاملا داشت خوش می‌گذروند.
و دلیل این بیخیالی، مامور ویژه‌ای بود به اسم پارک جیمین!
کسی که جونگکوک از اذیت کردن و سر به سرش گذاشتن توی عملیات‌هاشون لذت میبرد. حس میکرد اونو توی دام خودش انداخته!
اما جونگکوک نمی‌دونست که در نهایت، این خودش بود که توی عشق جیمین گرفتار میشه. اون پسر با همه‌ی پسرهایی که تا الان دیده بود فرق داشت و خیلی هم طول نکشید تا جونگکوک اینو بپذیره.
و حالا جئون بین ماموریت حیاتی و مهمش و پسری که عاشقش شده و هر آن ممکنه رازش رو بفهمه، گیر افتاده بود و هیچ راه خلاصی‌ای ازش نمیدید.
