PART,05

301 52 23
                                    

کتش رو از تن درآورد و روی مبل پرت کرد. درحالی که کشوهای میزکارش رو زیر و رو می‌کرد با حرص خندید.

- فکر کردی کی هستی، ها؟ بیای زندگی من و خراب کنی، بعد بگی باید برم؟!

جونگکوک شقیقه‌اش رو مالش داد و دردمند لب زد: 

- من هیچ کس نیستم... فقط باید برم، چرا حالیت نیست؟

تهیونگ ناباورانه خندید.

- من حالیم نیست؟!

بدون اینکه بتونه سوئیچ یدک رو پیدا کنه دست از به هم کوفتن کشوها کشید و به سمتش خیز برداشت.

- دلم می‌خواد مثل سگ بزنمت...

جونگکوک انگار نمی‌شنید. چشم بسته و زیرلب شمارش نبض‌هایی که در ثانیه افزایش می‌یافت رو از سر گرفته بود.

تهیونگ به یقه‌ی کتش چنگ زد و با شدت به در اتاق کوبیدش.

- به من نگاه کن.

 سرش رو بالا آورد و نالید.

- من... باید برم... خ... خواهش می‌کنم!

این نگاه رو می‌شناخت. نگاهی مملو از معصومیت و بی‌پناهی... که تا قبل از ناپدید شدن، در چشم‌های جونگکوک موج می‌زد... اما حالا فقط غم بود و سرکشی و شاید هم کمی خشونت! یک بار دیگه چهره‌ی رنگ پریدۀ اون رو از نظر گذروند و بعد لب به لب‌‌های لرزونش کوبید. جونگکوک بدون هیچ‌گونه مقاومتی دهانش رو باز کرد. هم نفس کم آورده بود، هم دیگه نای امتناع و سرکشی نداشت.

مشتش رو از یقه‌ی کت جونگکوک باز کرد و بدون اینکه بوسه‌ی یک طرفه‌اش رو قطع کنه، کتش رو با عجله از تن درآورد. هر لحظه بیشتر از خودش متعجب می‌شد. چطور تونسته بود تموم این مدت اون رو دست نخورده رها کنه؟ چطور تونسته بود تموم احساسات هجوم برده به قلبش رو با بوسه‌ای روی پیشونی یا گونه‌ی اون ادا کنه؟!

یک آن یخ کرد و چشم گشود. سردیِ دست‌های خون‌آلود جونگکوک روی گردنش، تمام تنش رو از لذت به لرزه می‌انداخت. جونگکوک حالا حریص‌تر و مشتاق‌تر می‌بوسید. تهیونگ بار دیگه چشم درهم کشید و به دست قفل شده از تردیدش، اجازۀ خزیدن زیر پیراهن سفید جونگکوک رو داد...

می‌تونست برجستگی‌های عجیب و متعدد بدنش رو با انگشت‌های رقصانش لمس کنه، اما در اون لحظه نمی‌خواست متوجه حقیقتی جز اینکه جونگکوک اون رو می‌بوسه، باشه. غافل از اینکه جونگکوک چنین عقیده‌ای نداره! تهیونگ رو به عقب هل داد و مستاصل گفت: 

- ن... نه.

تهیونگ مثل مسخ شده‌ها بی‌معطلی بار دیگه مقابلش ایستاد و دست به دکمه‌ی پیراهنش بند کرد. 

جونگکوک محکم به شونه‌هاش کوبید.

- نمی... شنوی؟ س... سرم... درد می‌کنه....

DIZZINESS || VKOOKWhere stories live. Discover now