جونگکوک در رو با شدت باز کرد. نزدیک بود از لولا کنده بشه. چشمهای تاریک ژنرال به مانند انتهای تونل درخشید. به صندلی کنار میزِ بزرگش اشاره کرد.
- پس بهوش اومدی! بشین جونگکوک. سیگار برگ؟جعبۀ کنده کاری شدۀ گورگا رو روی میز به طرفش هل داد. به صندلیاش تکیه زد و از میون مِه دود به صدای حرکت شتابندهی کفشهای جونگکوک گوش سپرد.
جونگکوک جعبه رو برداشت و محکم به زمین کوبید. بلندتر از صدای شکستن چوب جعبه، عربدۀ اون بود.
- من چرا اینجام؟!- چطوره راجعبه خرخرهی بریده شدهی محافظت حرف بزنیم؟!
ژنرال بسیار ملایم حرف میزد.
- محافظ؟! در مورد سگهای سیاه خودت حرف میزنی؟!
- اونا هدایای من به توئه جونگکوک...
- اوه جدی؟! پس ادب کردنشون نباید اشکالی داشته باشه. هنوز برای تو پارس میکنن!
- اول باید زنده بمونن تا بعد ادب شن. تو امروز با ناخنت گلوی جان رو پاره کردی!
- اون حرومزاده نمیتونست دهنش رو ببنده و به من نگه آروم باشید. پس خودم دست به کار شدم و خفهاش کردم.- موضوع همینه. تو اینجایی چون میخوام بهت پیشنهاد بدم کنارم باشی. من تنها کسی هستم که هرگز ازت نمیخواد آروم باشی...
***
در آهنی با صدای بلندی باز شد. جونزِ دست و پا بسته به تخت فلزی میتونست عطر تلخ و خنک جونگکوک رو از بوی تند خون تشخیص بده. به گمانش پاشنۀ کفشهای اون روی مغزش فرود میاد. لرزید! ترسید!
جونگکوک زانوهاش رو دو طرف پاهای برهنه و خونآلودش گذاشت و روی صورتش خم شد.
- دلت برام تنگ نشده بود، جونز؟!سر جونز به دو طرف تکونهای ریز و عصبی خورد!
جونگکوک قیافۀ یکه خردهای به خودش گرفت و انتهای سوختۀ موهای اون رو، دور انگشت کشیدهاش پیچ داد.
- نه؟! آخه... آخه چرا؟ ما روزهای خوبی با هم داشتیم، هوم؟ بیا مرور کنیم تا یادت بیاد.***
برای بار چهارم، جریان برق با ولتاژ غیرمعمول، سوزنهای آویزان از گوشت زیر ناخنهای جونز رو طی میکرد و درون تن قفل شدهاش پخش میشد. اشک میریخت و نعره میکشید و جونگکوک هر بار بلندتر از اون فریاد میزد.
- بخند!
روی شکم جونز نشست. پشت انگشت اشارهاش با حالتی هیستریک ته ریشِ گونۀ اون رو لمس کرد.
- هیش... آروم باش جونز. یادته میگفتی از اینکه رگهای شقیقهام مثل کرم زیر پوست عرق کردهام نبض میگیره و حرکت میکنه لذت میبری؟! سوزنها رو تا استخونهام فرو میبردی و میخندیدی! اون دکمهی قرمزِ کوچولو رو میزدی و میخندیدی! روی صندلی لم میدادی و میخندیدی! تماشا میکردی و میخندیدی! چرا حالا نمیخندی؟!
![](https://img.wattpad.com/cover/336120744-288-k197778.jpg)
DU LIEST GERADE
DIZZINESS || VKOOK
Romantik[اتمام یافته] WRITER: E.L NAME: DIZZINESS COUPLE: VKOOK, YOONMIN GENRE: PSYCHOLOGY, CRIMINAL, SMUT " - جونگکوک یه صخرهست. سخت، سرد، پر از سنگریزه و من مدتهاست از این صخره معلقم. نه شجاعت این و دارم که رهاش کنم و سقوطم رو به چشم ببینم. نه میتونم...