*6 روز بعد
بار دیگه روی عضو نبضدار یونگی نشست و با پاشیده شدن کامش روی عضلات شکم اون، نفسی لرزان و طولانی کشید.
فشار انگشتهای یونگی به دور عضو ملتهب و چسبناک جیمین، کم و در نهایت دستها خسته و بیجان کنار بدنش افتاد.روی بدن یونگی دولا شد و موهای بلند و پرپشتِ پشت سر اون رو با نوک انگشت به بازی گرفت.
- وان و از قبل آماده کردم.
پلکهای یونگی تکون اندکی خورد اما از هم باز نشد.
- هوم...
بوسهای روی خط فک یونگی زد.
- آرومتر از همیشهای.
یونگی دستهاش رو روی پوست خیس گودی کمر اون کشید.
- پرحرفتر از همیشهای.جیمین تکونی خورد که عضو یونگی در ورودیِ دردناکش منقبض شد و یونگی درحالیکه به چشمهای اغواگرش زل زده بود، باسنش رو میون انگشتهاش فشرد و با اخم نصفه نیمهای اضافه کرد.
- و پرتحرکتر...جیمین با شیطنت خندید و رانهاش رو به موازات بدن یونگی و روی پوستش حرکت داد.
- اینکه نمیخوام فقط با سکس بهت آرامش بدم چیز زیادیه؟!
یونگی چانۀ اون رو سفت و محکم بین دو انگشتش گرفت.
- آره زیاده. پات رو فراتر از مرزهای من نذار!جیمین مأیوسانه بهش خیره شد.
- اینکه میخوام ارزشمند باشم چی؟! این هم زیادیه؟! پام رو فراتر از مرزهات میذارم؟!
یونگی چانهاش رو رها کرد.
- اندازههای دهنت رو که بدونی همیشه ارزشمندی...
جیمین بلند شد و عضو یونگی رو خارج کرد. سپس بار دیگه روی شکمش نشست و خم شد.
- ورودیِ یه مرد با عضو یه مرد دیگه پر میشه، تو بهم بگو. جایی برای ارزشها میمونه؟!
یونگی با صدائی بلند خندید.
- لعنتی. میدونستم هنوز هستن کسایی که این طرز فکر پوسیده رو داشته باشن ولی تعجبم از اینه که یکی از اونها لخت تو تخت من چی کار میکنه؟!
دستی به رانهای به رنگ شیرِ جیمین کشید.
- واقعاً چرا اینجایی؟!
چشمهاش رو درهم کشید و ریههاش رو از هوای مطبوع هالۀ یونگی پر کرد.
- عطر Reflection... تند و کمی تلخ... ترکیب مشک و چوب و گل.
چشم گشود.
- به عطرت معتاد شدم.
یونگی موهای کوتاه شدۀ پشت گوشاش رو نوازش کرد.
- به بوی سکس معتاد شدی...
انگشتهای جیمین روی لبهاش کشیده شد.
- نذار حسرت یه لمس رو داشته باشم.
YOU ARE READING
DIZZINESS || VKOOK
Romance[اتمام یافته] WRITER: E.L NAME: DIZZINESS COUPLE: VKOOK, YOONMIN GENRE: PSYCHOLOGY, CRIMINAL, SMUT " - جونگکوک یه صخرهست. سخت، سرد، پر از سنگریزه و من مدتهاست از این صخره معلقم. نه شجاعت این و دارم که رهاش کنم و سقوطم رو به چشم ببینم. نه میتونم...