ماه دسامبر و ژانویه هم تو یه چشم به هم زدن گذشت. جیهیون به ریاضی علاقمند شده بود و نمره های درساش هر روز بهتر از قبل میشد اما دوقلوها با هم به این نتیجه رسیده بودن که علاقه ای به درس و مدرسه ندارن و از جان میپرسیدن که میتونن مثل بوبوشون بازیگر بشن یا نه!
جان حسابی سرش شلوغ بود. یا سر شیفتاش تو بیمارستان بود یا در حال کمک به جکسون برای انجام کارهای ازدواجش. چند وقت پیش وقتی برای رزرو سالن به یکی از مکان های مورد علاقه جکسون رفته بودن، لی یه گلدون تزیینی گرون قیمت رو اونجا شکسته بود و مسئولین سالن تقریبا محترمانه از اونجا بیرونشون کرده بودن. برای همین جکسون دیگه اجازه نمیداد نامزدش تو هیچ کدوم از کارها دخالت کنه و ترجیح داده بود از جان کمک بگیره و اون هم با کمال میل قبول کرده بود به دوستش کمک کنه. زمان هایی هم که جان شیفت داشت، دائو برادر جکسون به کمکش میرفت.
کارت های دعوت مراسمشون آماده شده و دائو رفته بود اونا رو تحویل بگیره. جان و جکسون هم تو خونه مشغول تصمیم گیری در مورد رنگ کت و شلواراشون بودن. بین آبی تیره و طوسی گیر کرده بودن و نمیتونستن تصمیم قطعی بگیرن. بالاخره بعد از یه مدت دائو با بسته کارت ها رسید. جان با ذوق کارت ها رو ازش گرفت و کاغذ دورشون رو باز کرد و با خوشحالی بهشون نگاه کرد. کارت هاشون ساده اما قشنگ بود و جان لبخندی از خوشحالی دوستش زد.
جکسون دوتا کارت به جان داد و پسر بزرگتر با تعجب بهش نگاه کرد. لی توضیح داد:"یکیش برای توئه و یکیش برای ییبو و در ضمن فراموش نکنین که بچه ها رو هم با خودتون بیارین"
دائو با چشم های گرد شده گفت:"وانگ ییبو قراره بیاد به مهمونی تو؟"
جان با خنده گفت:"معلوم نیست بتونه بیاد"
جکسون چشم هاش رو چرخوند و گفت:"حالا هر چی! وظیفه من این بود که دعوتش کنم دیگه اینکه بیاد یا نه به تو مربوطه! راستی دائو لطفا اسماشون رو روی کارت ها بنویس"
وقتی دائو از پیششون رفت تا اسم ها رو بنویسه، جکسون از فرصت استفاده کرد و گفت:"دوباره یه مشکلی برات پیش اومده، درسته؟"
جان با تعجب گفت:"منظورت چیه؟"
جکسون چشم هاش رو چرخوند و گفت:"تو واقعا فکر میکنی من چی هستم؟یه احمق؟ ییبو چند وقته اینجا نیست و تو دلت براش تنگ شده، درسته؟"
جان سرش رو پایین انداخت تا چشم هاش دروغش رو لو ندن و گفت:"ن...نه...م... من دلم تنگ نشده!"
جکسون پوزخندی زد و گفت:"مزخرفه! تو چند وقته حالت گرفته است و من مطمئنم چون ییبو خیلی وقته اینجا نیست این شکلی شدی!"
YOU ARE READING
Costudy Conundrum
Romanceمعضل حضانت Genre: Romance, Fluf, Comedy, Angst, Smut Couple: Yizhan Type: Yibo Top Translator: 7yearswithkyungsoo Editor: Suzilv Cover: Suzilv