سلااام❤️❤️
لوگوی آلبوم جدید رو دیدین؟!😭 خیلی خوشگل و شیک و جذابه قلبم رفت براش😭
باورم نمیشه وارد ارای کامبک شدیم❤️😭•~•
نگاه متعجب هر دو آلفا به کوچکترین اعضای خانوادهشون بود و از هجوم رایحهای که احساس میکردن گیج و گنگ بودن. سهون با یک بافت نسکافهای که یقهش تا جایی نزدیک به گوشهاش میرسید و حتی انگشتهاش هم زیر آستینش مخفی میکرد با کلاه مشکی رنگی که تمام موهاش و بیشتر پیشونیش رو پوشونده بود توی آغوش کای نفسهای منظمش رو رها میکرد. کایی که دستش رو از زیر گردن امگا رد کرده و با حلقه کردنش دور بدنش همراه دست دیگهش، سر سهون رو کاملا توی سینهش مخفی کرده بود. بینیش رو به کلاهش چسبونده و با حلقه کردن پاهاش دور زانوهای سهون اون کاملا توی حصار دست و پاش قفل کرده بود. انگار تکهای از جونش بیرون از بدنشه و برای زنده موندن بهش چنگ زده.
کریس نگاه کوتاهی به ساعت مچیش انداخت و دیدن عدد ۱۱ و نیم کافی بود تا آه بیصدایی از بین لبهاش خارج بشه. فیلمبرداری سخنرانی زندهش برای تبریک سال جدید که در واقع پیشضبط بود، بیشتر از انتظارش طولانی شد و حتی همراهی چانیول هم نتونست بهش سرعت ببخشه. شب گذشته فقط نیم ساعت چشمهاش رو روی همدیگه گذاشت و برای امشب هم با توجه به حضور مهمونهایی که قرار بود توی نیم ساعت آینده برسن، احتمالا به اجبار باید تا طلوع خورشید بیدار میموند.
نگاهش رو دوباره به جسم مچاله شدهی کای و سهون توی آغوش هم داد. احتیاجی به فکر کردن نبود وقتی تمام خونه از رایحهی ترکیبی هر دو نفر پر شده بود و با نزدیکی بهشون به راحتی میشد اثر رایحه هر کدوم رو روی دیگری احساس کرد. در نگاه اول نگرانی از اخطار دونگهه برای مراقبت از ابراز قدرت گرگ کای طوری به دلش چنگ انداخت که فشرده شدن قلبش رو حس کرد اما وقتی نزدیک شد و آرامش رایحهی سهون رو مابین عطر بارون حس کرد خیالش کمی راحت شد.
بیسروصدا کمرش رو خم کرد تا تنها نقطهی بدون پوشش سهون که شامل گردی صورتش تا پیشونیش میشد رو ببینه اما همون هم طوری توی سینهی کای مخفی شده بود که بازوهای برادرش مانع درست دیدن میشد. کمی سرش رو بالا و پایین کرد و بلاخره زاویهی مناسبی از بین حلقههای دستی که دور امگا پیچیده بود رو پیدا کرد و نگاهش روی رنگ ارغوانی قسمت کوچکی از پایین لبهای سهون ثابت موند. چین کمعمقی روی پیشونیش افتاد و این بار نگاهش رو به صورت برادرش داد. هیچ اثر قرمزی روی پوست و لبش به چشم نمیخورد. کمی نزدیکتر کردن گوشهاش باعث شد صدای خرناسمانند ضعیفی رو از لابهلای نفسهای کای بشنوه.
تای ابروش رو بالا انداخت و توی همون حالت سرش رو سمت چانیولی که همچنان با بهت به فضای اشغالشدهی کاناپه نگاه میکرد برگردوند. رایحهی مخلوط با شهوت سهون خودش رو هم گیج میکرد اما توی این مدت کریس به خوبی یاد گرفته بود چطور نیازهای خودش و گرگش رو کنترل یا به نوعی سرکوب کنه. میدونست چانیول برعکس خودش هیچ خودداریای در مقابل امگاشون نداره و یادآوری غرغرهای برادرش توی تمام مسیر با این مضمون که شب سال نو فقط باید زیر یک پتو به امگات بچسبی باعث شد به زحمت لبخندش رو نگه داره. سعی کرد شوخی با قیافهی زار برادرش رو به وقت دیگهای موکول کنه و با پایینترین لحن ممکن لب زد:
YOU ARE READING
𝐋𝐢𝐦𝐢𝐭𝐚𝐭𝐢𝐨𝐧
Werewolf•عنوان | محدودیت •کاپل اصلی | کریسهون، چانهون، کایهون (چانکایریسهون) •کاپلهای فرعی | بکسوهان، سولی •ژانر | فانتزی [امگاورس]، امپرگ، تریسام(فورسام)، اسمات، انگست •محدودهی سنی | +۱۸ •تایم آپ | •نویسنده | haratahug/هارا ⚠️لطفا در صورت داشتن مشکلات ر...