پارت هفدهم؛ گل روی بدنت!

214 29 10
                                    


لب های اون پسر رو با ولع میبوسید و بهش اجازه‌ی حرکت دیگه ای رو نمیداد... تهیونگ دستاش رو پشت گردن پسر قفل کرد تا جونگکوک رو توی همون حالت نگه داره... نمیخواست فعلا از این حالت در بیاد!

جونگکوک دستش رو تو موهای پسر برد تا کار مورد علاقش رو انجام بده... و با آخرین مکی‌ که به لب های تهیونگ زد، همزمان موهای تهیونگ رو دوباره بهم ریخت.

صورتش رو کمی از صورت تهیونگ فاصله داد... چشم های تهیونگ هنوز بسته بود، لب هاش به شدت باد کرده بود و قرمز شده بود... جونگکوک به چهره‌ی تهیونگ لبخندی زد و این دفعه آروم تر لب هاش رو لب های تهیونگ گذاشت...

جونگکوک بوسه های آرومی رو لب های پسر میکاشت و تهیونگ اون پسر رو بیشتر به خودش میچسبوند... جونگکوک با گرفتن پشت گردن تهیونگ اون رو مجبور کرد تا از روی مبل بلند شه...

تهیونگ چشم های خمارش رو آروم باز کرد و به جونگکوک که پر از نیاز بهش نگاه میکرد، نگاهی انداخت:

-تهیونگ... خیلی زیبایی!

تهیونگ متوجه نمیشد که جونگکوک چی داره میگه... تنها چیزی که میخواست این بود که توسط جونگکوک بوسیده بشه و طعم لب های اون پسر رو مزه کنه... اون در حال حاضر فقط لب های پسر رو میخواست و این قضیه کاملا تو چهرش پیدا بود...

جونگکوک به رون هاش اشاره کرد تا تهیونگ روی اونها بشینه... تهیونگ بی هیچ حرفی سریع روی رون های جونگکوک نشست.

جونگکوک که کمر باریک تهیونگ رو با دستاش گرفته بود، فاصله‌ی کم بینشون رو با نزدیک کردن اون پسر به سمت خودش از بین برد...

این دفعه تهیونگ پیش قدم شد، لبش رو روی لبای جونگکوک گذاشت و خودش رو به اون پسر سپرد...

جونگکوک دستش رو وارد لباس گشاد تهیونگ کرد و آروم بدن داغ پسر رو با سر انگشتاش نوازش کرد... جونگکوک همزمان با لرزش بدن تهیونگ، زبونش رو وارد دهان تهیونگ کرد...

ناله ای از دهان تهیونگ خارج شد... این اولین میک اوت تهیونگ به حساب میومد، اون هم با شخصی که براش کلمه‌ی "دوست داشتن" رو تعریف میکرد...

جونگکوک تیشرت تهیونگ رو از تنش در آورد و به بدن ظریف پسر خیره شد... اون پسر خیره کننده بود... جونگکوک میتونست ساعتها تو اون پسر دنبال زیبایی بگرده و هر لحظه چیز های جدیدی رو کشف کنه...

جونگکوک لب های پسر رو دوباره بین لب هاش گذاشت اما فقط لب های اون پسر کافی نبود... اون میخواست تمام بدن اون پسر رو بچشه!

جونگکوک که نقطه ضعف تهیونگ رو فهمیده بود، ایندفعه بدون لباسی که مزاحم باشه دستش رو آروم از روی گردن پسر پایین آورد تا بدنی که ازش حرارت بیرون میزد رو لمس کنه...

جونگکوک با وجود اینکه تو لب های تهیونگ غرق شد بود، برآمدگی مانندی روی شونه پسر حواسش رو پرت کرد...

Forget me not🌘 (kookv)Where stories live. Discover now