پارت پانزدهم؛ خرگوش خان!

189 29 9
                                    

*این پارت ممکنه برای تمام سنین مناسب نباشه*

ساعت نزدیک ۱۱ بود و جونگکوک آماده، منتظر فرستادن لوکیشن توسط سوفی بود... هنوزم نمیدونست چرا داره به این کلاب میره... رفتن به اونجا بنظر کار درستی نمیومد!

سوفی لوکیشن رو فرستاد و از دودل شدن جونگکوک جلوگیری کرد... اون کلاب اصلا براش آشنا نبود اما به هتلش نزدیک بود!

سوییچ ماشینش رو برداشت و به امید اینکه اگه زودتر بره زودتر هم میتونه به هتل برگرده، به سمت پارکینگ رفت...

در حین مسیر تنها چیزی که داشت بهش فکر میکرد تهیونگ بود... دلیلش رو نمیدونست اما فقط صورت تهیونگ تو مغزش بود که انگار داشت باهاش حرف میزد...

-چرا انقدر تو مغزمی پسر؟

جونگکوک آر‌وم این حرف رو زمزمه کرد و ماشینش رو داخل پارکینگ کلاب پارک کرد... اولین چیزی که به چشمش خورد اسم مکانی بود که قرار بود واردش بشه و دیزاینی که نشون میداد اونجا در واقع استریپ کلابه!

صدای دختری اون رو از خیره شدن به ورودی کلاب وا داشت:

-وای نگو میخوای بری اینجا؟؟

اون دختر با نهایت نازی که یک دختر میتونست داشته باشه خندید و با کفش های پاشنه دارش به سمت جونگکوک قدم برداشت:

-من اینجا کار میکنم اما تا حالا ندیده بودمت.

-کوکییی!!

جونگکوک نگاهش رو از اون دختری که تقریبا به بازوش آویزون شده بود گرفت و نگاهش رو به دختری که صداش زد، داد...

صدای سوفی بود و با دیدن اون دختر اخماش رفت تو هم:

-لیلی دستت رو بکش! صد بار بهت گفتم فعلا حق لمس نداری

دختری که لیلی خطاب شده بود با حرف سوفی خودش رو جمع کرد و عین یک ربات سریع و بدون هیچ حرفی راهش رو به پشت کلاب ادامه داد...

سوفی دستش رو دراز کرد تا دست های جونگکوک رو بگیره:

-زود اومدی.

جونگکوک دستاش رو بین دست های سوفی قفل کرد:

-میخوام زود هم برگردم.

سوفی خندید و لبای قلوه ایش رو گاز گرفت:

-اون اتاق بنفشه ته راهرو رو یادته؟

جونگکوک که با دست های سوفی به داخل کلاب کشیده شده بود، سری تکون داد... کلاب پر از مرد هایی بود که برای دختر های برهنه و نیمه برهنه علامت میفرستادن تا بهشون بپیوندن...

جونگکوک نگاهش رو به زمین داد... هیچ علاقه ای به دیدن این صحنه ها نداشت!

-وای پسر امشب مهمون یکی از شوگر های منید!

Forget me not🌘 (kookv)Onde histórias criam vida. Descubra agora