قسمت پنجم : بازگشت به خانه

234 27 18
                                    

* خفه شو نایل
نایل : چشم :|
* خیلی خب پاشین بریم، و من گفتم که با شایعات مشکلی ندارم
________________________ داستان از نگاه الی

_ من یکم استرس داشتم، ولی برای خونه رسیدن چاره ای جز اعتماد کررن بهشون نداشتم، باهم رفتیم پایین تو پارکینگ، انگاری نمایشگاه ماشین بود، هر نوع ماشینی که ممکن بود و موجود داشت، اونجا بود
اون 4 تا سواره یه ماشین ه مشکلی که شیشه هاش کلا دودی بود شدن و منو لویی هم سواره یکی ماشین شبیه به همون شدیم و رفتیم
تو ماشین که بودیم ، من هیچی نمیگفتم و تو فکر بودم بعد از چند دیقه خودش گفت

* بذار یه آهنگ بذارم، میخوای ؟؟؟؟ چه آهنگی بذارم، میخوای آهنگایه جدیده JB و بذارم ؟؟؟؟

_ یه جورایی دلم برایه صدایه JB تنگ شده بود اما، دلم میخواست از آهنگایه خودشونم بشنوم، میخواستم صدایه بقیشونم بشنوم، و البته که صدایه خودشو، چون آرومم میکرد، برایه همین گفتم
× خب ... یا آهنگ موافقم، ولی ....
* ولی چی ؟؟؟
× من دلم آهنگ جدیدایه JB رو میخواد، ولی ...
* خب بگو، هرچی میخوااای بگو
× دوست دارم آهنگایه شما هارم بشنوم
* خب یه میکس میذارم، با آهنگایه خودمون و آقایه بیبر
× م..ممرسییییی

_آهنگه رو که پلی کرد با As long as you love me شروع شد، دیگه یادم رفته بود که منتظره آهنگایه واندایرشکن بودم، داشتم عشق میکردم، قبلا نشنیده بودمش که لویی گفت

* این آهنگه جدیدشه، mv هم داره، یکی از موفق ترین single هایه سال شده

_ بدونه مکث و سریع گفتم

× بایدم همینجوری باشه، غیر از این بود باید تعجب میکردی
* قشنگ معلومه که فن گرلی

_ یکم خجالت کشیدم با اون حرفش، ولی به رویه خودم
نیاوردم و با آهنگ داشتم حال میکردم که یهو عوض شد آهنگ
یکی از آهنگایه اینا بود، قیافم خیلی داغون و تابلو شده بود، فهمید زد حال خوردم، برا همین گفت

* ریمیکسه دیگه

_ عصبانی شدم و بهش گفتم

× اصن نمیخوام، فقط JB برام بذار، شماها هرچقدرم معروف باشین به پایه اون نمیرسین که
* باشه، قدیمیاش و بذارم یا آلبومه جدیدش و
× آلبومه جدیدش و بذار و برام توضیح بده که چنتا Single داره و با کیا توش همکاری داشته و چنتا فروش رفته و چقدر جایزه داشته و ....

_ پرید وسطه حرفم و گفت

* خب حالا، کنترل کن خودتو چته ؟؟؟ حالا خوبه میگفتی فنش نیستی دیگه
× ببخشییییید، دسته خودم نیست
* اوکی صبر کن الان میذارم

_ یه سی دی گذاشت و یه تبلت داد دستم و گفت
* برو تو گالریش موزیک ویدئو هاش هستن

_ فقط نگاهش کردم مات و مبهوت و سرم و انداختم پایین با خجالت
بعدش گفت

story of my lifeNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ