قسمت بیست و دو : عمه

85 18 4
                                    

_ فکر کردنام در مورده خاطراته خوبی که دیگه نمیدونم تا کی نمیتونستم تجربشون کنم باعث میشد اشکام بدونه اختیاره خودم سرازیر شن
نمیدونستم چه بلایی سرم میخوان بیارن
باید منتظر میموندم
1 روزه کامل همونجوری موندم تو اتاق
نه آبی نه غذایی
هیچی
دردم داشت میکشتتم
بعده یه روز یه مامور اومد پیشم و گفت که وکیلم اومده
بردتم بالا
فکر میکردم همون وکیله خودم باید باشه ولی وقتی رفتم تو اتاق دیدم 5 مرد نشستن تو اتاق
اولش از ترس زهره ترک شدم فکر کردم اینم یه عذابه دیگه اس
با ترس نشستم رو صندلی جلوشون
من اولش هیچی نگفتم
یکی از اونا گفت

وکیل اول : دست و پاهاش دلیلی نداره که بسته باشن، بازش کنین
مامور : من همچین اجازه ای ندارم
وکیل سوم : بازش کن ببینم، موکله ما الان اینجاس
تو که هویج نیستی
ما 5 نفرم اینجاییم، نترس فرار نمیکنه
مأمور : نمیشه آقا
وکیل دوم : اه بسه دیگه، طبقه قانون هم نیازی نیست انقدر تحت کنترل باشه
باید دستاشو پاهاشو باز کنین
همین الان
وکیل چهارم : بده من کلیدارو، خودتم برو بیرون، ما باید با موکلمون تنها باشیم، قانون این حق و به ما داده
جلو ما نمیتونی از قانون حرف بزنی
بند به بنده قانونه نه تنها فقط انگلستان بلکه کله اروپا و حتی آمریکارو حفظیم
کلیدارو بده به من خودتم برو بیرون

_ من هاج و واج مونده بودم، تا حالا همچین واکنشی و از هیچ کس نسبت به بسته بودن دست و پاهام ندیده بودم
خودمم جرئت اعتراض نداشتم
اون مامور دست و پام و باز کرد و خودش رفت بیرون
وقتی اون رفت یکی از اون آقاها شروع کرد به حرف زدن

وکیل اول : خب، حالا همه چی اوکی ه ولی تو به نظر حالت خوب نیست. آره ؟؟؟؟؟
× مممم...ممن....مممن ؟؟؟؟؟
وکیل اول : آره چیزی شده، رنگت پریده

_ دقیقا جلوم نشسته بود
دستامو گرفته بود و خیلی مهربون باهام برخورد میکرد
همشون همینجوری بودن
بعدش دستشو گذاشت رو صورتم و گفت

وکیل اول : چرا انقدر عرق کردی دختر ؟؟؟؟؟ دستاتم که یخه یخن، چیکار کردن با تو ؟؟؟؟
× شما ها ....... کی هستین ؟؟؟؟؟
وکیل دوم : اوه ببخشید خودمونو معرفی نکردیم، ما گروه وکلایی هستیم که به درخواست آقایه .... لوییس ویلیام تاملینسون وکالت شمارو به عهده گرفتیم
× لوییییییی ؟؟؟؟؟ شما دیدینش ؟؟؟؟؟ حالش چطوره ؟؟؟؟؟ خوبه ؟؟؟؟؟ خیلی درد داره مگه نه ؟؟؟؟؟ همش بخاطره اشتباه من بود
وکیل اول : آروم باش الینا خانم، لویی حالش خوبه
فقط نگرانه تو ه همینه مشکلش
کسی هم اذیتش نکرده
درد داره
ولی روحش درد داره، چون تو پیشش نیستی و اینه وضیعتت
حالا بگو تا الان باهات چیکار کردن که اینجوری شدی
× چجوری خوبه، من خودم دیدم دارن میزننش، اصن نمیتونست راه هم بره
درد دااااشت
وکیل اول : گریه نکن گوش کن به من
اون لویی نبود، اونا فقط یه کسی و شبیه لویی گیر آورده بودن که تو رو مجبور کنن حرف بزنی
لویی حالش خوبه خوبه
فقط نگرانه تو ه
الان گوشیم و دمه در ازم تحویل گرفتن
ولی بزودی یکاری میکنم باهاش صحبت کنی
نگرانه اون نباش
الان فقط بگو که باهات چیکار کردن
تا پدرشونو در بیارم و تو دادگاه علیهشون ازش استفاده کنم
وقتی حکمی نیومده برات اجازه ندارن کاریت داشته باشن
حتی نباید نگهت دارن
ولی الان تو حتی جونه اینو که دستتو بلند کنی و هم نداری
پس بگو چیکارت کردن
× لویی واقعا خوبه ؟؟؟؟؟
وکیل چهارم : آره دیگههههههه، چقدر شما 2 تا عاشقین، اااه حالم بد شد
اون از اون پسره که وقتی میخواست بگه برا تو چه اتفاقی افتاده همش از حال میرفت
اینم از تو که خودت داری میمیری ولی نگرانه حاله اونی
بگو دیگه
باهات چیکار کردن تا الان
بخاطره لویی بگو
× خب دیروز بعده اینکه لویی، نه یعنی اونی که شبیه لویی بود و بردن
منو بجاش زدن
وکیل اول : خب بذار من بنویسم
چنتا زدنت ؟؟؟؟ شلاق دیگه ؟؟؟؟
× بله دقیق نفهمیدم چون موقعی که داشتن میزدنم ازم سوال میکردن
حواسم نبود چنتا شد، حدوده 30 یا 35 تا بود وکیل اول : عوضیا میدونم چیکار کنم باهاشون اینا که ادعایه قانون میکنن خودشون غیر قانونی عمل میکنن
بعدش چی ؟؟؟؟؟
× بعدش ..... بعدش بردنم بیمارستان
میخواستن ببینن حل...حلقه ای که برام گذاشته بودن ... سره جاشه یا نه
فکر میکردن من درش آوردم
بالافاصله بعده اونم برگردوندنم ....... برگردوندنم همینجا ..... معده ام ..... معده ام خیلی ..... درد میکنه
کمرم .......
بدنم .....
از همون موقع تو....تو اتاق بودم پایین تو زیر.... تو زیر زمین
تو یه اتاقه انفرادی
تا همین الان که آوردنم پیشه شما
وکیل اول : تو داری از حال میری دختر، بسه دیگه چیزی نگو
فقط اینو بهم بگو که چیزی خوردی ؟؟؟؟
× نه .....
وکیل اول : از کی ؟؟؟؟
× از ...... از .....
وکیل اول : خب از کی ؟؟؟؟؟
× وقتی آوردنم اینجا
وکیل اول : باشه دیگه هیچی نگو، سرتو بذار رو میز
مایکل یچیزی پیدا کن بکش روش
خیلی سردشه
سایمون یچیزی بیار بخوره
نیک یه جایی اون گوشه براش درست کن که بخوابه
ویلیام تو با من بیا بریم پیشه مسئوله این خراب شده
حواستون بهش باشه
نذارین این مرتیکه ماموره بیاد تو

story of my lifeTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang