_ همینجوری که داشتم گریه میکردم، یهو یکی اومد تو بردنم بالا تو اتاقه بازجویی و بازپرس دوباره اومد تو و شروع کرد به پرسیدن سوال
بازپرس : خانم الینا پاول شما با آقایه لوییس تاملینسون رابطه داری ؟؟؟؟؟
× نه باور کنین دارم راس میگم
بازپرس : خب پس چرا رو عکس تگش کردی
× روزی صد هزار نفر اینکارو میکنن
بازپرس : اون صد هزار نفر با این پسر در ارتباط نیستن ولی تو هستی بگو چرا تگش کردی ؟؟؟؟
_ هیچی نگفتم و شروع کردم به گریه کردن، بازپرس از جاش بلند شد و اومد بالا سرم وایساد و گفت
بازپرس : چرا تگش کردی ؟؟؟؟
× باور کنین ما باهم رابطه ندااااااااریم
_ بازپرس یدونه زد تو گوشم و گفت
بازپرس : جوابه سواله منو بده میگم چرا تگش کردی ؟؟؟؟؟
× خب چون ...... چون اون لباسایی که تنم بود و لویی برام خریده بود
بازپرس : خب اینکه برات کادو خریده دلیلش این نیست که باهات رابطه ی خاصی داره ؟؟؟؟؟
× نه ما فقط باهم دوستیم
دوسته ساده
مگه آدم به دوستش به دوسته معمولیش کادو نمیده ؟؟؟؟؟
بازپرس : چرا میده، ولی دلیل نمیشه آدم دوستش و رو تختش تگ کنه
این فقط یه معنی میده، اینکه اون پسره دیشب با تو بوده
× واااای، نهههههههه باور کنین دیشب من تنها بودم
کسی باهام نبود_ یکی اومد تو و دره گوشه بازپرس یچیزی گفت اونم چند دیقه رفت بیرون و دوباره اومد تو و گفت
بازپرس : ببین دختر خیلی بد جور داری دروغ میگی بسه دیگه راستشو بهمون بگو
دیشب تمامه اعضایه خانوادت خونتون بودن
سره شب هن با این آقا بیرون رفته بودی
دروغ نگووووووووو
دیشب پیشت بوده
× نه نبوده، ما هیچ وقت باهم نبوووودیم، ما هیچ رابطه ی مخفی ای باهم ندااااااااریم
بازپرس : اااااااااااه داری حوصلهی منو سر میبری مثله اینکه تا با چشایه خودت نبینی چه اتفاقی میتونه بیوفته دهنتو باز نمیکنی
بیارینش_ بازپرس از جاش بلند شد و رفت بیرون
منم دنبالش بردن
رفت تو زیر زمین میدونستم قراره شلاق بخورم خودمو برا این آماده کرده بودم دست و پاهامو چشامو بسته بودن منم پشت سره هم نفسه عمیق میکشیدم بردنم تو یه اتاق و شنیدم که در و بستن اتاق به نظر نمیومد چشامو که باز کردن دیدم تو یه اتاق تو یچیزی شبیه قفس بودم و یه نفرو وسطه اتاق بسته بودن و داشتن میزدنش چون یه مدت چشام بسته بود خوب نمیتونستم ببینم برا همین چند بار چشامو بهم زدم و تا بتونم واضح ببینم داشتم دیوانه میشدم لویییی بود
داشتن میزدنش
محکم با دستم به دیواره هایه اون قفسه ضربه میزدم و جیغ میزدم و میگفتم
× نهههههههه ولش کنین، بذااااارین برهههههه، ولش کنیییییین لطفااااااا خواهش میکنم ازتون لطفا اون کاری نکرده
بازپرس : بازم میخوای به دروغات ادامه بدی ؟؟؟؟؟
× نه نه من دروغ نگفتممممم
ولش کنین اون تحملشو نداره، داره درد میکشهههههه، بذارین اون بره خواهش میکنم ازتون لطفا اون کاری نکرده، بجاش منو بزنین بذارین اون بره خواهش میکنم
بذارین اون برهههههههه
ولش کنیییییین
ولش کنین
![](https://img.wattpad.com/cover/39563777-288-k334050.jpg)