میتونست صدای همهمه ای رو از سالن پایین بشنوه.
چشماش بسته بود و درحالی که هردو رو تختی که تو اتاق مهمان قرار داشت، دراز کشیده بودن، سرشو به سینه ی آلفای خون خالص تکیه داد تا رایحه ی کاجش بتونه گرگ بیدار شده ش رو آروم کنه.
همه چیز عجیب به نظر میرسید.
اون آرامشی که اون لحظه داشت.
رایحه ی وانیلی که حالا بیشتر حس میشد.
مردمک های نقره ای رنگش...
و درنهایت گرگی که هنوزم حضور داشت!
چرا اینقدر غیر واقعی به نظر میرسید؟
گرگش اونجا بود و تهیونگ حتی نمیتونست حضورش رو باور کنه.
_ بهتری هیونگ؟
با صدای جونگکوک، از باتلاق افکارش بیرون کشیده شد و کمی سرشو جابهجا کرد تا حالتش راحت تر باشه.
_ هوم.
و صدای نامفهومی از خودش درآورد تا جوابش رو بده، اما حتی اون صدای نامفهوم هم یه بمی خاصی داشت و این ثابت میکرد که گرگش هنوز اونجاست!
با حس انگشت جونگکوک زیر چونه ش، ناخودآگاه کمی پلکاش تکون خورد و با فشاری که به چونه ش وارد شد، کمی سرشو بالا آورد و با باز کردن چشماش، مردمک های نقره اش رو به نگاه مشتاق آلفای خون خالص دوخت.
_ خیلی خوشگلن.
و جونگکوکی که با دیدن اون دو گوی دیوونه کننده، با شیفتگی زمزمه کرد و بی اختیار کمی دستش رو بالاتر آورد و انگشت اشاره ش رو زیر پلک تهیونگ کشید.
_ میخوای برگردیم خونه؟
با اطمینان پرسید و نمیدونست چرا لبخند عجیبی رو لبای تهیونگ نشست.
_ خونه ی من اینجاست!
و صدای بم و مطمئنی که اون جواب رو براش زمزمه کرد و باعث شد نفس برای ثانیه ای تو سینه ش حبس بشه.
چون تهیونگ با دستش دقیقا به آغوش جونگکوک اشاره کرده بود.
برخلاف تهیونگ، گرگش به شدت رک به نظر میرسید و این موضوع به مزاج آلفای خون خالص خوش اومده بود.
_ همیشه بهم میگفتی باهام لاس نزن... حالا کی لاس میزنه؟
با سرگرمی پرسید و درعین حال مطمئن شد که انگشتش دست از نوازش پلک تهیونگ نکشه!
_ من؟
تهیونگ با ابروهای بالا رفته پرسید و جونگکوک بی اختیار خنده ش گرفت و درحالی که حس میکرد نمیتونه دربرابر اون چشما مقاومت کنه، کمی گردنش رو خم کرد و با کنار زدن موهای لخت تهیونگ، لباشو به پیشونی ش چسبوند و بوسه ی نسبتا طولانی ای رو روی اون نقطه کاشت.
![](https://img.wattpad.com/cover/348646647-288-k142330.jpg)
YOU ARE READING
° ᴍɪ ᴘᴀᴢ ° (kookv - vkook)
Fanfiction[complete] + "اسپانیایی ها یه اصطلاح دارن، بهش میگن 'mi paz'... به معنی آرامش ابدی... وقتی حس میکنی یه نفر برای تمام عمرت کافیه و میتونه تا پایان زندگیت برات یه آرامشی ابدی باشه...و تو... تو "می پاز" منی تهیونگ." + "مهم نیست الهه ی ماهِ لعنتی تو...