ماشین رو گوشه ی خیابون پارک کرد و ناخودآگاه انگشتاشو محکم دور فرمون پیچید.
چی شد که به اینجا رسید؟
چی شد که گرگش تا این حد به اون آلفا نیازمند شد؟
گرگی که همین حالاشم ناآروم بود و به قفسه ی سینه ش فشار میآورد.
تک تک کلمات او زن تو سرش بودن.
گرگی که سرنوشت غمانگیزی داشت و حالا میخواست انتقام اون سرنوشت لعنتی رو از جونگکوک بگیره.
خسته از اون افکار بی سر و ته، به یکباره در رو باز کرد و از ماشین پیاده شد و بدون مکث قدم هاشو به سمت ساختمون بیمارستانی که دقیقا اون سمت خیابون بود، برداشت.
باید خودش، گرگش و افکارش رو آروم میکرد... و دقیقا بخاطر همینم اونجا بود!
با چک کردن ماشین هایی که رد میشدن، به اون سمت رسید و همراه با بقیه وارد بیمارستان شد.
_ دکتر کیم تهیونگ رو کجا میتونم پیدا کنم؟
به محض رسیدن به پیشخوان پذیرش، پرسید و دختری که پشت پیشخوان، مشغول تایپ کردن چیزی تو سیستمش بود، بدون اینکه نگاهی به مرد بندازه، جواب داد:
_ اینجا مگه مطبه که من بدونم دکترا دقیقا کجان؟
بی حوصله گفت و به محض تموم شدن جمله ش، صدای کوبیده شدن دست جونگکوک به روی پیشخوان باعث شد تکونی تو جاش بخوره و با عصبانیت به سمت مرد برگرده.
_ اوه آلفا...
با دیدن جونگکوک و شناختنش، با لحنی که وا رفته بود، گفت.
_ کجا میتونم پیداش کنم؟
بی حوصله فقط سوالش رو تکرار کرد و به وضوح دید که دختر آب دهنش رو قورت داد.
_ دکتر کیم این ساعت باید تو بخش اورژانس باشن.
_ کجاست؟
_ اونجا...
و دختری که بلافاصله با دست به سمت دیگه ی ساختمون اشاره کرد و جونگکوک بدون وقت تلف کردن، قدم هاشو به اون سمت برداشت و با باز کردن در پنجره ای، وارد بخش نسبتا شلوغه اورژانس شده بود.
نگاهش رو با بی قراری دور سالن چرخوند و با ندیدن تهیونگ، دستی به موهاش کشید... رایحه های مختلفی که تو سالن حس میشد، هیچ کمکی به حالش نمیکرد و گرگش انگار فقط منتظر رایحهی لعنتی قهوه بود!
مردمک هاش درحال چرخش بودن و تو یه لحظه تونست تهیونگ رو گوشه ای از سالن، بالا سر یه تخت، پیدا کنه.
_ هیونگ...
زیرلب صداش زد و قدم های محکمش رو به سمت تخت برداشت و بدون هیچ مقدمه ای، مچ دست تهیونگ رو گرفت که باعث شد پسر به تندی به سمتش برگرده.
ESTÁS LEYENDO
° ᴍɪ ᴘᴀᴢ ° (kookv - vkook)
Fanfic[complete] + "اسپانیایی ها یه اصطلاح دارن، بهش میگن 'mi paz'... به معنی آرامش ابدی... وقتی حس میکنی یه نفر برای تمام عمرت کافیه و میتونه تا پایان زندگیت برات یه آرامشی ابدی باشه...و تو... تو "می پاز" منی تهیونگ." + "مهم نیست الهه ی ماهِ لعنتی تو...