★part th-four | One night for sex

415 59 19
                                    

صدای بوق بلندی، باعث شد بفهمم یونگی تشریفش رو آورده. نمیدونم من خیلی زود حاضر شدم یا یونگی خیلی دیر اومده؛ مطمئنا من بخاطر ذوق زیادی که داشتم زود حاضر شدم وگرنه اون  طبق قرار، درست سر ساعت یازده رسیده: سلام، حاضری؟؟

به ماشینی که ازش بیرون اومد نگاه انداختم : ماشین خریدی؟؟

ساکم رو ازم میگیره تا صندوق عقب بذارتش ؛ ما یه مسافرت چند روزه در پیش داریم، خیلی زیاد صندوق براش خالی نیست؟؟

~نخریدم، برای چند روز کرایه کردم.

اصلا توقع همچین کاری ازش نداشتم؛ شایدم من یکم خنگم، نمیدونم. ولی اینو خوب میدونم که بی دلیل انقدر صندوق عقب ماشین خالی نذاشته: صندوق عقب خالی بود، پس وسایلی که میخوایم رو چکار کنیم؟

برای حرکت کردن ماشین دَستی رو کشید و همونطور که دنده عوض میکرد گفت: برای توی راهمون به اندازه کافی هست، باقیش هم خودت میفهمی.

دروغ نیس اگه بگم دارم از فضولی میمیرم؛ قطعا یه چیزی هست که انجام داده، یا میخواد انجام بده و از دیشب منو آشی به جون کرده!
جشن؟؟ وای خدا، نکنه میخواد ازم خاستگاری کنه؟؟ وای نه، چه جوابی میتونم بهش بدم وقتی نونا و یونگ ممکنه کلمو بکنن؟ همین الانشم بخاطر اینکه از رابطه واقعی بین منو یونگی خبردار نشن کلی سختی کشیدم.

خیلی وقت نیست راه افتادیم اما این عجیبه که توی این نیم ساعت، به جز صدای اخبارگوی رادیو هیچکدوممون چیزی نگفته، مخصوصا من!

پس الان، سکوت رو مثل همیشه میشکنمو مقدمه صحبتمون رو میچینم: نمیشه لااقل یه راهنمایی برای برنامه امشبت بکنی؟! هوووم؟
نگاهش به جاده بود و رو به من نکرد؛ فقط یه نوچ خبیثانه و بعد راهنما زد. خط دوخت شلوار ورزشیم رو به بازی گرفتم: خواهش! اگه راهنمایی نکنی من تا وقتی برسیم از فضولی میمیرم!

اینبار با خنده به سمتم برگشت و دستم رو گرفت: مطمئن باش نمیمیری، آقای ملکه!

بعدم روی پشت دستم بوسه نشوند؛ دلم میخواد برمو تک تک موهاش رو از جاش بکنم و اون عینک آفتابی گنده و سیاهشو تو چشماش خورد کنم تا کور شه. حقیقتاً این چوس بازیای رمانتیک گونش وقتی که داره منو حرص میده، اصلا به چشمم نمیاد، کاش یه روزی اینو بفهمه!

صدای رادیو رو برای اینکه واقعا ایده ی توی سرم رو عملی نکنم خیلی زیاد کردمو دستم رو از دست یونگی بیرون میکشم. دست یونگی روی لپم نشست: اینطوری قهر کردن مصمم ترم میکنه تا چیزی بهت نگم جیمین!

از قدیم مدیم گفتن بی محلی بهترین جوابه؛ میتونم الان روی حدس اینکه قراره ازم خاستگاری کنه مطمئن تر بشم؛ وگرنه چه دلیلی برای این سفت بازیاش داره؟

~جیمین؟ جیمین عزیزم، بیدار شو.

من کیم؟؟ اینجا کجاست؟ ساعت چنده؟ این یارو کیه؟ چرا صورتم چقدر داغ کرده!؟

MR. Queen | یونمین Where stories live. Discover now