Black & scorpion

66 14 12
                                    

•Author: Blue sky
•T.me/Kaisooficology

در حالیکه بی حوصله به پسرکِ لرزان مقابلش خیره بود، دستش را برگرداند و نگاهی به پشت دست و ناخن هاش انداخت…

با صدای بلندی که پرده ی گوشش را لرزاند از جا پرید و نگاه بدی به جونگین که با حالتی نمایشی لوله ی تفنگش را فوت میکرد، انداخت…

- زیادی دلرحمی رئیس! پسره کل محموله ات رو به آب داده تو نشستی به توضیحاتش گوش میدی؟!

- چی میخوای؟

- چی میخوام؟؟؟ آهان… اومدم مثل دوتا رئیس منطقی باهم معامله کنیم!

- میخوای احتمال مقصر بودنت رو کمتر کنی؟!؟

جونگین با نیشخندی که گوشه ی لبش نشست، سری تکان داد و در حالیکه از روی جنازه ی پسرک میگذشت، مقابل کیونگسو قرار گرفت… کمی خم شد تا صورت هاشون موازی قرار بگیرند و گفت:

- من و تو اگه باهم کار کنیم، کل کشور رو میگیریم!

کیونگسو خیره به لب های برجسته اش، سری تکان داد… یقه ی جونگین را گرفت جلو کشیدش و فاصله ی صورت هایشان را کمتر کرد…

- من گروهم رو دست تو نمیدم اربابِ سیاه!

به عقب هولش داد و از جا برخاست… اسلحه ای که جونگین بی حواس پشتش نگه داشته بود، سمتش نشانه رفت و در چشم بهم زدنی جهت را تغییر داد و تیری از کنارِ گوشش رد شد…

اسلحه را روی زمین انداخت و بی توجه از اتاق بیرون رفت…

جونگین و کیونگسو هر دو دوست و رقیب همدیگر بودند که برای عرض اندام کردن مقابل رئیس بزرگ، به نوبت خودی نشان میدادند…

رئیس همه ی گروه های مافیا، کسی بود که اگر باند خاصی را مورد توجه قرار میداد، باقیِ باند ها زیر دست به حساب می‌آمدن وَ رقاب همه ی باند ها برای مورد توجه قرار گرفتن، گاهاً خونین میشد…

محموله هایی که باید جابه جا میکردند، از قاچاق مواد و قاچاق اسلحه شروع میشد تا قاچاق برده های جنسی و اعضای بدن ادامه پیدا میکرد… با وجودی که اون دو دوستانه رقابت میکردن، اشتباه ساده ی کیونگسو که باعث شده بود محموله ی حاوی اعضای بدن جونگین لو بره، خشم خفته ای رو درون رئیس نهادینه کرده بود…

به خاطر اون اشتباه، جونگین حسابی از طرف رئیس بزرگ مؤاخذه شد و توجه نیروهای پلیس هم بهش جلب شد… اصل کار آنها این بود که در پوشش محکمی از معمولی بودن ها کارهایشان را پیش ببرند… وَ بعد از پرس و جو های فراوان نه تنها این پوشش، نازک تر شده بود بلکه جونگین از جایی ضربه خورده بود که حتی فکرش را هم نمیکرد…

کیونگسو که غرور همه چیز تمام بودن گرفته بودش، مسئولیت سخت ترین محموله ای را که قرار به جا به جایی داشت، به عهده گرفت…

Kaisoo OneshotWo Geschichten leben. Entdecke jetzt