*The beginning of our love*

323 40 33
                                    

خلاصه چند تا پارت آخر:
جونگ کوک که حافظشو از دست داده داره دفتر خاطرات نابی رو میخونه :
پدر نابی بعد ازدواج جونگ کوک و نابی برنامه ای میچینه که نابی از جونگ کوک باردار بشه
تهیونگ این قضیه رو میفهمه و نابی رو نجات میده و اون و به همراه مادرش به نیوزلند می‌فرسته
نابی به همراه مادرش به خاطر مریضی مادرش از نیوزلند برمیگرده و مادرش داخل بیمارستان به طرز مشکوکی میمیره .
اون شک میکنه و بعد میفهمه که  پدرش قاتل مادرش بوده .
جونگ کوک برای اینکه حال نابی بهتر بشه برنامه‌ی سفر میچینه و همه باهم به گوانگجو میرن .
یه روز باهم میرن دریا و وقتی بقیه میخوان برگردن نابی و جونگ کوک برنمیگردن .
داخل دریا اتفاقاتی میوفته که باعث گیج شدن نابی میشه . و نابی با مادر هوسوک که مثل مادر خودشه درموردش صحبت میکنه و ..
پایان خلاصه
...........
+نه ..خب ..راستش قبل خواب ...باید بهت یه چیزی

میگفتم

-چی رو ؟

+خب ..جونگ کوک...ببین من ...من خیلی گیج شده

بودم خیلی سردرگم بودم اما ..

یکدفعه با صدای کسی حرفش رو خورد
~نابیه؟

تهیونگ از داخل اتاق جونگ کوک سری بیرون آورد و

به نابی نگاه کرد

-اره

تهیونگ :نابی ؟ (تهیونگ چشم هاش رو ریز کرد و سعی

کرد بفهمه چرا اینوقت شب نابی باید بیاد در اتاق جونگ کوک )

+اوه ..ت..تهیونگ ..توهم اینجایی؟

تهیونگ :اره ،داشتم از جونگ کوک ادکلن قرض

میگرفتم ،تو چرا اینجایی؟

+خ..خب ..

-گفتی گیج شده بودی

+اه ..اره درسته ..خب من خیلی گیج بودم که لباست

رو باید با چه شوینده ای بشورم

-نمیخواد بشوریش بدش به خودم میشورمش

+نه ..میشورمش ،به هر حال من پوشیدمش

-نابی گفتم که لازم ..

تهیونگ:بیا نابی من کمکت میکنم ،جونگ کوک بعدا

درمورد ادکلن باهات صحبت میکنم

+شب بخیر

-شب ..بخیر

تهیونگ دست نابی رو گرفت و سمت اتاق کشیدش

توی اتاق رفتن و تهیونگ درو بست

+چیشده تهیونگ

تهیونگ:نابی وقتی سوالی داری لازم نیست بری از این

و اون بپرسی ،از خودم بپرس

+منظورت چیه

تهیونگ :هایش..هیچی ،لباسو بده خودم میشورمش

The Diary (دفتر خاطرات)Where stories live. Discover now