به داخل دکه نگاه کرد به ظاهر شلوغ بود نایلون که به عنوان در استفاده میشد رو کنار زد و وارد بار شد.
به اطراف نگاهی انداخت و یه میز خالی پیدا کرد صندلی رو کنار زد و نشست.
خودشم نمیفهمید چرا دوباره پاشو تو این بار گذاشته.جونکوککککک سفارش دوکبوکی آماده شده میتونی بیای ببری.
با شنیدن شدن اسم پسر کنجکاو نگاهشو چرخوند تا پیداش کنه.
پسر سریع سمت آشپزخونه دوید و از روی کانتر سفارش برداشت.
با چشماش حرکاتشو دنبال میکرد.تازه امروز میتونست به ظاهرش دقت کنه.
قد بلندی داشت اما لاغر اندام بود.
یه هودی سفید با شلوار جین مشکی به تن داشت.
موهای مشکیش کمی مجعد بود و تو صورتش ریخته بود.
برای یک لحظه با هم چشم تو چشم شدن.پسر با همون لبخند همیشگی و دوست داشتنی به میزش نزدیک شد.
تعظیم کوتاهی کرد:خوش اومدین
یهویی متوجه آشنا بودن شخص شد.
با چشمای متعجب و درشتش به جیمین زل زد:اوه بازم شمایید آجوشی؟!جیمین به صورت کیوت شده ش نگاه کرد:ببینم تو نمیخوای از آجوشی گفتنت دست برداری؟
جونکوک لبخند شیرینی زد:سفارشتونو بگین
جیمین به صندلی تکیه داد:سفارش خاصی ندارمجونکوک نگاش کرد:پس برا چی اومدید؟
جیمین:نمیدونم شاید دیدن یه دوست
جونکوک:آهان پس منتظر دوستتونید بعد سفارش میدین.پسر یه سوجو دیگه، مردی از میز بغل صداش زد و سفارش داد.
جونکوک:ببخشید آجوشی الان برمیگردم
چند باری مجبور شد سر میزای مختلف بره و یادش رفت پیش جیمین برگرده.
بعد مدتی توجهش دوباره جلب شد و سمتش رفت.جونکوک:دوستتون نرسیده؟
جیمین:از اولم قرار نبود کسی بیاد
جونکوک:اوه ببخشید اشتباه از من بود خیلی منتظر موندید.جیمین:اینجا چه غذایی از همه خوشمزه تره؟
جونکوک فکر کرد:خب غذاهای آجوما همشون خوبه ولی..... با چشمای درشت شده و ذوق زده ادامه داد دوکبوکیاش محشره بیارم براتون ؟جیمین سرشو به تایید تکون داد.
کمی بعد با یه ظرف دوکبوکی و یه شیشه سوجو برگشتجونکوک: بفرمایید نوش جون
جیمین بی میل چاپستیک برداشت و یه تیکه از غذا رو داخل دهنش انداخت، نه انگار پسر راستشو میگفت غذا واقعا خوش طعم بود.
اما جیمین میل زیادی نداشت و چاپستیک سر جاش گذاشت.نیم ساعتی گذشت جیمین به ساعتش نگاه کرد. خودشم نمیدونست چرا دلش نمیخواد از اینجا بره.
گوشی رو از توی جیبش درآورد و به راننده زنگ زدراننده:بله قربان؟
جیمین:میتونی بری ، من کارم طول میکشه
راننده:قربان منتظرتون میمونم
جیمین:نه برو فردا صبح سر ساعت ۸ دم خونه باش
YOU ARE READING
Sugar Daddy
Romanceسلام قشنگام با فیک جدید در خدمتتونم داستان پسر ۱۸ساله ای که به دنبال آرزوش از شهرش به سئول میاد.... این داستان به درخواست خواننده ها با سه ورژن اپ میشه Minv_jikook_yizhan این ورژن:Jikook 📗Name; sugar daddy Couple:#jikook🐥🐰 ganer: fluff/romance/s...