Sugar Daddy 7

206 50 67
                                    

سوار ماشین شدن جیمین قبل از اینکه استارت بزنه آدرس خونه جونکوک خواست.

خجالت میکشید خونش پایین شهر بود پس با کمی مکث جواب داد:لازم نیست منو تا خونه برسونید دم ایستگاه اتوبوس پیاده میشم

جیمین اخم کرد:یعنی میگی دوستمو ول کنم برم؟!

جونکوک:آخه خونه من از اینجا خیلی دوره

جیمین:هر جا باشه مشکلی نیست مگه اینکه نخوای آدرس خونتو بهم بدی

دستاشو تو هوا تکون داد:نه نه اینطور نیست

جیمین:نکنه هنوز بهم اعتماد نداری؟

جونکوک:گفتم که اصلا این چیزایی که شما میگین نیست خب خونه من....راستش پایین شهره

جیمین:همین؟! سرشو تکون داد و ماشین روشن کرد:بهم بگو کدوم سمت برم

می‌دونی جونکوک برای خودمم عجیبه.

اولین بار بود اسمشو صدا میزد حس ناشناخته ای درون جونکوک با شنیدن اسمش از زبون جیمین شکل گرفت

جیمین ادامه داد:من اونشب کاملا اتفاقی سر از اون بار درآوردم ،خیلی ناراحت و تو فکر بودم ولی وقتی تو رو دیدم انگار همه چی رو یادم رفت، تو منو یاد جوونیای خودم میندازی منم درست شبیه تو پر از شور و اشتیاق بودم. برای همین دوست دارم بیشتر باهات وقت بگذرونم و حرف بزنم بیا به رابطمون فقط به چشم دوستی نگاه کنیم هوم؟
اینکه من چند سال ازت بزرگترم ،اینکه وضع مالیمون با هم فرق داره، اینکه تو چیکار می‌کنی یا من چه شغلی دارم ، بیا بهش فکر نکنیم. اصلا فکر کن داری به یه آجوشی تنها کمک می‌کنی.

جونکوک تمام مدت توی سکوت داشت به حرفای جیمین گوش میکرد .

لبخند شیرینی زد:آجوشی عادت داری همه چی رو فلسفی بکنی؟ من که حرفی ندارم بیا دوست باشیم.

جیمین:خوبه خیالم راحت شد.

جونکوک کمرشو‌ سمت در ماشین متمایل کرد و مشغول نگاه کردن به جیمین شد.

جیمین زیرچشمی متوجه شد:چیه چرا اونطوری نگام می‌کنی؟

جونکوک:میگم مگه شما کمپانی مد ندارید؟

جیمین: چرا دارم

جونکوک:خب پس چرا خودتون شبیه بابابزرگا لباس میپوشید

جیمین:مگه کت شلوار چشه؟

جونکوک:چیزیش نیست ولی خب همش که نمیشه کت شلوار پوشید.

میدونید دارم شما رو تو شلوار جین و پیرهن تصور میکنم باور کنید ده سال جوون تر دیده میشید.

جیمین:نه پس منحرفم هستی

جونکوک از حرفش جا خورد:منحرف برای چی؟

جیمین:خودت گفتی داری تصورم می‌کنی

جونکوک:حالا من منحرفم یا شما؟اولا من استایلتونو تصور کردم دوما چه ایرادی داره ما هر دو مردیم.....
اصلا نمی‌دونم این آدم پولدار چرا فکر میکنن همیشه باید رسمی لباس بپوشن، رسمی حرف بزنن،بنظرم خیلی خسته کننده س

Sugar Daddy Donde viven las historias. Descúbrelo ahora