Chapter 22

1.5K 211 47
                                    

خدای من، اون نمیدونست چقدر گذشته، چند بار اینکارو انجام دادن یا چند بار بین آغوش اون به کام رسیده چون تمام مغزش از کار افتاده بود، زیر دوش آب تقریبا خنک، بین بازوهای تتو شده و بزرگ اون پسر چشمهاش رو بسته بود و میذاشت صدای نفس های اون دقیقا کنار گوشش بپیچه و چشمهاش با بیحالی باز بشن.

_ن-نمیتونم خودمو جمع کنم.

با خنده ی ته گلویی زمزمه کرد و جانگکوک دستش رو نوازش وار روی شکم نرم اون کشید و گردنش رو به آرومی بوسید .

_بشین توی وان عزیزم.

تهیونگ به کمک اون نشست و سرش رو به لبه ی وان تکیه داد، شاید ایده ی حموم کردن دو نفره‌شون خیلی به نفعش نبود چون همین الان شکم و پاهاش درد میکردن، وقتی جانگکوک آب گرم رو باز کرد و کنارش توی وان جا گرفت ، سرش رو چرخوند تا به نیمرخ زیبای اون نگاه کنه و به سمتش خم شد تا گونه ش رو به نرمی ببوسه .

_دوستت دارم.

زمزمه ی ارومش کاری کرد چشمهای براق پسر روی صورتش بچرخه و روی چشمهاش ثابت بمونه، لبخندی لبهای براق و صورتیش رو تزیین کنه و دستش برای نوازش موهای خیس اون بالا بیاد.

_منم دوستت دارم عزیزم، داشتم از دلتنگی میمردم.

تهیونگ خنده ی کوچیکی کرد و دست پسر که روی شکمش بود رو گرفت و انگشتهاشون رو بهم گره زد.

_اونجا بهت خوش گذشت ؟ دوستای جدید پیدا کردی ؟

جانگکوک با این سوال خنده ای کرد و خم شد تا شامپو رو برداره.

_البته که خوش نمیگذره، دوست جدید پیدا کردم ولی باعث نشد که احساس بهتری داشته باشم.

تهیونگ به چشمهای اون نگاه کرد و چرخید تا رو به روی اون باشه، شامپو رو از دست پسر گرفت رو روی دستاش ریخت تا سر جانگکوک رو بشوره، موهای خیلی کوتاه و بامزه ی اون کاری میکرد که خنده‌ش بگیره.

_منم کالکشن جدیدمو تکمیل کردم، چند تا جلسه با مدل های خارجی خیلی معروف داشتم و بقیه‌ش رو توی شرکت گذروندم.

تهیونگ به نرمی زمزمه کرد و وقتی دست پسر بالا اومد تا موهاش رو کنار بزنه، حس کرد مثل روزهای اول آشناییشون، صورتش گر گرفته . احساس توی قلبش هیچوقت قرار نبود فروکش کنه، این عشقی نبود که تکراری بشه .

_دوست نداری مدل بشی ؟

پیشنهاد تهیونگ باعث شد بخنده و برای اینکه شامپو توی چشمش نره با چشم بسته سر تکون بده .

After we fell (Taekook AU)Where stories live. Discover now