قسمتِ سی‌ و سوم: توله گرگِ لوس

5K 767 346
                                    


[فلش‌بک، چند ساعت قبل]

«بهتر نیست اون آلفا داخلِ زندان نگه داری بشه؟»

اولین نفری که سکوت رو با پرسیدن سؤالی بی‌مقدمه شکست، وومین بود که روی تخت کنارِ چانسو و یورا نشسته بود. بعداز اینکه همه‌ی افراد جداگونه به اتاق اومدن، جونگ‌کوک ازشون خواست روی تخت، صندلی و هرجایی که امکان نشستن بود، بشینن. به‌ همین ترتیب چانسو، یورا، وومین روی تخت، سه‌نا و می‌سو روی صندلی‌های میز دونفره‌ی گوشه‌ی اتاق و جوهی و هوسوک هم لبه‌ی پنجره که یک فضای بزرگ برای نشستن و تماشای منظره‌ی بیرون از پنجره بود، نشستن.

جونگ‌کوک تنها کسی بود که وسط اتاق ایستاده بود، نه اینکه جایی برای نشستن نباشه؛ در واقع خودش به بقیه دستور داد که بشینن و هیچ‌کس به‌جز خودش سرپا نایسته.

«یک آلفای زخمی رو داخل زندان نگه داریم؟»

امگای فرمانده با نگاهی تنگ‌شده رو به وومین سؤالش رو پرسید و در ادامه گفت: «این درسته که آلفاها بی‌رحم و خون‌خوار هستن؛ اما ما مثل اون‌ها نیستیم. جواب خوبی رو با بدی نمی‌دیم؛ حتی اگر اون شخص دشمن ما باشه.»

به دفاع از جونگ‌کوک، بلافاصله هوسوک شروع به صحبت کرد و توجه همگی رو به خودش جلب کرد.

«از طرفی اگر مردمِ قبیله از این موضوع باخبر بشن، موقعیت‌ همه‌ی ما از جمله فرمانده به خطر می‌افته. هیچ‌کس نمی‌دونه توله‌ها گم‌ شده بودن، فکر می‌کنید اگر مردم متوجه این موضوع بشن چه واکنشی نشون می‌دن؟»

سربازها سری به نشونه‌ی فهمیدن و درکِ موضوع تکون دادن و باز هم وومین با لحنی که شک و تردید داشت، پرسید: «اما اگه توله‌ها حرفی بزنن چی؟ اون‌ها هنوز کوچیکن و درکی از این موضوع ندارن.»

«توله‌ها حرفی نمی‌زنن.»

فرمانده با اطمینانِ کامل به این سؤال پاسخ داد و اجازه‌ی هرگونه پرسش اضافه‌ای رو گرفت. اون قبل‌از اینکه سراغ سربازها بیاد پیش مربی پارک رفته بود تا توله‌ها رو قانع کنه؛ البته مربی پارک چیزی از حضور یک آلفا داخل پک نمی‌دونست، اون فقط از گم‌شدن توله‌ها باخبر بود.

[فلش‌بک، دو روز قبل، اتاق بازی توله‌ها]

به‌محض رسیدن به اتاق بازی توله‌ها، نگاه جست‌و‌جوگر فرمانده در پِی یافتن چهره‌های آشنای توله‌های بازیگوشی گشت که شبانه از پک فرار کرده بودن. توله‌های امگا همگی مشغول رنگ‌آمیزی نقاشی‌ای بودن که مربی پارک به‌عنوان تمرین بهشون داده بود.

My you Where stories live. Discover now