قسمت سی‌ونهم: فریادِ خاموش

3.3K 686 375
                                    

به‌محض رسیدن به ورودی اقامتگاه خودش و سربازها و دیدن دایره‌ی انسانی بزرگی که اطراف جه‌کیونگ شکل گرفته بود، حدسش به یقین تبدیل شد.

نیشخندی از سر حرص روی لب‌هاش نشست و خواست قدمی به جلو برداره که با جمله‌ی بعدی، جه‌کیونگ سرجاش خشکش زد.

«دارم می‌گم با چشم‌های خودم دیدم که یک گرگ آلفا داخل اقامتگاه فرمانده قایم شده!»

«چطور ثابتش می‌کنی؟ مدرکی داری؟»

چانسو که همیشه به دفاع از فرمانده‌ی محبوبش می‌پرداخت، این بار هم امگای فتنه‌گر رو بازخواست کرد. چند امگای دیگه هم با پیروی از چانسو، حمایت خودشون رو نشون دادن.

«مدرک می‌خواید؟ خب باید اتاق فرمانده رو بررسی کنیم!»

«با اجازه‌ی کی می‌خوای اتاق فرمانده‌ات رو بررسی کنی، امگا؟»

قبل‌از اینکه امگاهای جمع‌شده فرصت واکنش داشته باشن، صدای رسا و محکمِ فرمانده زنجیره‌ی امگاها رو پاره کرد و همگی فوراً کنار ایستادن.

نگاهِ تنگ‌شده‌ی جه‌کیونگ روی جونگ‌کوک نشست و مجبور شد مثل امگاهای دیگه به فرمانده احترام بذاره. از این وضعیت متنفر بود، اما فعلاً چاره‌ای نداشت جز اینکه کوتاه بیاد. به محض اینکه حقیقت رو برملا می‌کرد، دیگه هیچ‌کس به فرمانده‌ی مغرور و متکبر احترام نمی‌ذاشت.

جونگ‌کوک با قدم‌های محکم و استوار از میون افرادش گذشت. به سکو رسید و روبه‌روی امگای فتنه‌گر ایستاد. سرش رو بالا گرفت و با نگاهی سرد که انگار تا عمق وجود امگا رو می‌سوزوند، به چهره‌ی پر از کینه‌ی جه‌کیونگ خیره شد.

«کارت به جایی رسیده که در نبودم افرادم رو علیه‌ام تحریک می‌کنی، امگا؟»

امگا واژه‌ای نبود که برای تحقیر استفاده بشه؛ اما در اون لحظه جونگ‌کوک می‌خواست به جه‌کیونگ بفهمونه که جایگاهش چیزی جز همون طبیعت اولیه‌ش نیست و حتی ممکنه موقعیت سربازبودنش رو هم از دست بده.

«که می‌خوای اتاق فرمانده‌ات رو در نبودش بررسی کنی؟»

جه‌کیونگ در کمال وقاحت سرش رو بالا گرفت و گفت: «فرمانده‌ای که یک آلفا رو، یک دشمن رو داخل اتاقش نگه می‌داره؟»

تای ابروهای جونگ‌کوک بالا رفت و گوشه‌ی لبش به نیشخندی از سر تمسخر و دلسوزی، حالت گرفت.

«زیادی مطمئن حرف می‌زنی. مدرکی هم داری؟»

زیر نگاه‌های خیره‌ی امگاها، جه‌کیونگ دست‌هاش رو مشت کرد و قاطعانه گفت: «مدرکِ گفته‌هام داخل اتاق شماست!»

My you Where stories live. Discover now