part 28

673 102 26
                                        

جونگ کوک pov
توی خونه ی هیونگ تهیونگ بودیم تهیونگ میخواست باهامون حرف بزنه واقعا عجیب بود آخه تهیونگ ترسو چه حرفی با هیونگم داشت

با وارد شدن تهیونگ و
پارک جیمین با دهن باز به جفت خنگم نگاه کردم که چرا و به چه دلیلی دست اون شیطان هفت خط و گرفته بود

جیمین pov
تهیونگ امروز مجبورم کرده بود که بیام و همه چیز و به یونگی و اون موجود عوضی توضیح بدم که شاید درکم کنن  و منو ببخشن تهیونگ چقدر سادست جئون کلا از من متنفره و یونگیم که کلا بیخیالم شده حس بچه ایو داشتم که مادرش به زور میخواد براش دوست پیدا کنه یونگی با بی‌خیالی روشو سمت مخالف چرخوند جئونم اول با تعجب و دهن باز ولی بعدش با عصبانیت بهم زل زد

پوزخند زدم و به جای دست تهیونگ این دفعه بازوشو گرفتم

و اونم با هول زدگی کیوتی صداشو صاف کرد

+خب جیمین میخواد یه چیزایو تعریف کنه و بعدش بازوشو از تو دستم کشید و سریع رفت و خودشو تو بغل اون موجود آزار دهنده انداخت و من بدبختم رفتم و با خجالت کنار جفت بی بخارم نشستم

داداش تهیونگ با کلی غر زدن و سر و صدا وارد نشیمن شد و برامون تنقلات و کلوچه آورد که بلافاصله بدون اثری از شرمزدگی قبلیم با ولع شروع به خوردن کردم جین هیونگم مثل تهیونگ وقتی قضیه رو فهمید دلش برام سوخت و درکم کرد ولی خب ما امگاییم طبیعتمون لطافت و بخشندگیه البته فکر نکنم برای من صدق کنه چرا من انقد شیطان صفتم

وقتی جین هیونگ رفت بیرون جئون تهیونگو از بغلش پرت کرد بیرون

_این هیولا اینجا چیکار میکنه ته

+ببین کوک جیمینی به خاطر اونکارش پشیمونه

•••اون اومده بهت گفته هی تهیونگ احمق من پشیمونم توام چون عقل نداری گفتی اووو جیمینی می بخشمت

اینارا یونگی بد اخلاق و اخمو در حالی که وقتی ادای منو در می آورد صداشو به طرز احمقانه ای نازک کرد و برای تهیونگم بم کرده بود گفت

):منظورت چیه تهیونگ احمق نیست فقط بر عکس شما آلفاهای احمق بدردنخور وقتی به حرفام گوش داد فهمید چرا اونکارو کردم تازه به شما چه ربطی داره بین منو اونه موندم چرا شما انقد واکنش نشون می دید

•••چون ما مثل اون احمق نیستیم تو یه عوضی عقده ای که به خاطر اینکه به تهیونگ حسودی میکردی اونکارو کردی کارت توجیه دیگه ای نداره

جونگ کوکpov

اون کوتوله با عصبانیت به هیونگم زل زده بود 
یهو سمتش شیرجه برداشت و خب منو تهیونک نمی تونستیم تو دعوای دوتا جفت دخالت کنیم هیونگم که انتظار نداشت پرت شد پایین و اونم موهاشو با آخرین حد توانش می کشید خب نگه داشتن خندمون خیلی سخت بود هیونگم جیمینو از رو خودش هول داد و خودش روش نشست رو کمر یه امگای بدبخت دست و پای جیمینو قفل کرد و کله ی خودشو ماساژ داد

your my everythingDonde viven las historias. Descúbrelo ahora