(دبیرستان)
تهیونگ pov
به جیمین یاد دادم چطور غذا درست کنه و یه غذای ساده برای یونگی هیونگ درست کرد
):مگه خودش دست نداره چرا من باید براش غذا درست کنم
+ببین جیمین قول دادی رفتارتو درست کنی تو باید برای جفتت سافت و مهربون باشی بعد از اون کاری که با یونگی هیونگ کردی عمرا اگه تو رو نزدیک خودش بزاره
):باشه
زنگ نهار به زور کوکو از کنار یونگی هیونگ بلند کردم و پشت دو تا میز اونطرف تر نشستیم و با امیدواری به جیمین نگاه کردم
یونگی pov
مسابقات بسکتبال نزدیک بود سرم حسابی به عنوان کاپیتان تیم شلوغ شده بود وای الهه ی ماه کمکم کن
با حس کردن رایحه ی جیمین با اخم بهش نگاه کردم در حالی که دندوناشو از عصبانیت بهم فشار می داد
(:بیا کوفت کن
در حالی که از چیزی که جلوم گذاشته بود چندشمشده بود هولش دادم طرف خودش
••• نمیخوام):به درک
یهو اون چیز بد مزشو برداشت مالوند به صورتم(:نوش جونت عشقم.
•••تو امگای....
که با رفتنش حرفم نصفه موندجیمینpov
از عصبانیت دلم میخواست دوباره به جون موهاش بیفتم
تهیونگم دنبالم اومد
+جیمین
):چیه
+چرا اه ولش کن اشکال نداره یه نقشه ی دیگم دارم
):نه من دیگه هیچ کاری برای اون آلفای آسکشوال انجام نمیدم
+لطفاً جیمین بهم قول دادی
):ای بابا خب بگو نقشه ی مسخره ی دیگت چیه
+ولی باید قول بدی مهربون باشی
(:قول میدم
+باهاش حرف بزن مثل یه جفت واقعی با عشق
(:باشه
یونگی pov
رفته بودم تو حیاط و داشتم کثافت کاری جیمینو می شستم وقتی سرمو بلند کردم و جیمینو با یه لبخند ترسناک از تو آیینه دیدم به زور جلوی فریاد کشیدنمو گرفتم
(:به خاطر اون کارم متاسفم ولی خودت میدونی که توام نباید باهام اونجوری حرف میزدی مگه نه
اینو در حالی میگفت که لبخند ترسناکش عمیق تر شد
•••آآره فهمیدم
به سرعت از اون روانی دور شدمجیمینpov
واقعا جواب دادرفتم پیش جیهون و تهیونگ
(:حق با تو بود
![](https://img.wattpad.com/cover/363994419-288-k222911.jpg)
KAMU SEDANG MEMBACA
your my everything
Romansakookv اونجا بود که فهمیدم اون هیچوقت به کسی مثل من به عنوان جفت فکر نمیکنه اینو اون پوزخند روی صورتش به خوبی نشون میداد yoonmin برو یه نگاهی تو آینه بنداز یونگی تو نه تنها شبیه یه آلفای غالب نیستی بیشتر شبیه یه امگای احمقی آخه کدوم آلفای فاکی موهاش...