پارت بیست و ششم: فقط دوس پسرم باش

121 30 12
                                    

ده روز گذشته بود. دقیقا ده فاکینگ روز از اولین رابطه شون گذشته بود و بعد از اون تهیونگ از بوسه جلوتر نرفته بود. گرچه اون رابطه برای جین پر از درد بود ولی مطمئنا ازش خوشش اومده بود و لذتی که تجربه کرده بود انقدر زیاد بود که الان تشنه تکرارش باشه اما اینکه تهیونگ علاقه ای نشون نمی‌داد بهش حس ناکافی بودن میداد و مدام فکر میکرد به اندازه کافی خوب نبوده و همین شدیدا رو اعصابش رفته و بهونه گیرش کرده بود. مثلا همین الان که دمپایی دسشویی رو خیس دید انقدرا موضوع مهمی نبود که باعث بشه اسم تهیونگو با بلندترین تن صداش داد بزنه و شروع کنه به غرغر کردن. یا مثلا صبح دیروز بخاطر اینکه تهیونگ جورابشو روی تخت انداخته یه دعوای مهیب راه انداخته بود. با وجود اینکه تهیونگ توی این ده روز واقعا یه دوس پسر فوق العاده و ایده آل بود که هرکاری میکرد خوشحالش کنه چندین بار به دیت برده بودش و بهترین رستورانا و مراکز خرید شهر رو تماما رزرو کرده بود تا جین کاملا راحت باشه، کلی هدیه براش خریده بود و تا میتونست نازشو کشیده بود اما اون کاری که نمیکرد بیشتر از تمام این کارایی که میکرد رو مخ جین رفته بود.

+ببینم تو چرا جواب منو نمیدی؟

_جواب چیو عشقم؟

+دوساعت داشتم میگفتم چرا دمپایی رو خیس کردی انگار با دیوار حرف میزدم الانم ‌که میگم شبکه رو عوض کن میخوام سریال ببینم همینجور زل زدی به تلویزیون

_ببخشید عزیزم داشتم نگاه میکردم متوجه نشدم. توعم که خیلی این انیمه رو دوس داشتی. بگو کدوم شبکه رو میخوای بزنم همونجا

+هیچکدوم؛ مهم نیست

خب این مهم نیست یعنی اتفاقا خیلیم مهمه و اگر هرچیزی که هست به زودی حل نشه دمار از روزگارش در میومد. پس بیخیال ادامه انیمه شد و تلویزیونو خاموش کرد. چرخید به سمت جینی که اخمو کنارش نشسته بود.

_عزیزدل تهیونگ چرا گرفته ای؟ چیزی شده؟ من کاری کردم که باعث ناراحتیت شدم؟

+من گرفته نیستم خیلیم خوبم. بشین انیمه تُ ببین

_چی زیباتر از تو برای نگاه کردن دلبرم. من حاضرم از دیدن همه دنیا هم دست بکشم اگر تو رو به روم باشی

+به جای این زبون بازیا منو ببوس و زبونتو جای مفیدتری استفاده کن

تهیونگ که درباره دلیل عصبانیت جین یه حدسایی میزد سعی کرد بدون اینکه بخنده جواب بده: ما که هرشب همدیگه رو میبوسیم. من از خدامه اینکه اخم کردن نداره

سرشو جلو برد به قصد بوسه که جین خودشو عقب کشید و اشاره کرد: لبام نه، اینجا...
بعدم یقه تیشرتشو پایین تر کشید و گردن خوش تراششو تو دیدرس تهیونگ قرار داد

کی میتونست به این نعمت خدادادی نه بگه پس اینبار گردن و ترقوه جین مقصد فرود لباش شدن و شروع کرد بوسه های آروم گذاشتن روی نقطه نقطه اون قله و دره های خواستنی.

Vous avez atteint le dernier des chapitres publiés.

⏰ Dernière mise à jour : Jul 28 ⏰

Ajoutez cette histoire à votre Bibliothèque pour être informé des nouveaux chapitres !

Thin line Où les histoires vivent. Découvrez maintenant