𝗣²³-𝗙𝗶𝗿𝘀𝘁 𝗹𝗼𝘃𝗲

69 17 2
                                    

یه سمت نامه چیزهای عجیبی نوشته بود و طرف دیگه اش نامه ای بود که همون روز توی سورتمه دیده بود!

К сожалению, это изображение не соответствует нашим правилам. Чтобы продолжить публикацию, пожалуйста, удалите изображение или загрузите другое.

یه سمت نامه چیزهای عجیبی نوشته بود و طرف دیگه اش نامه ای بود که همون روز توی سورتمه دیده بود!

_این حروف چه معنایی میدن؟

با اخم پرسید و با دقت بیشتری به برگه نگاه کرد.

+یه کده
_چه کدی؟
+بهش میگن جعبه ی سزار؛توسط امپراطوری روم استفاده میشه،بیا اینجا تا بهت یادش بدم.

جونگکوک روی صندلیش نشست و کاغذ و قلم پر (روان نویس) رو از توی کشو درآورد.

_این کد چی میگه؟

به کد روی کاغذ اشاره کرد.

+میگه "در صخره ی جنگل"
_هن؟ چه طوری خوندیش؟

جونگکوک کلمات رو در خطی صاف نوشت.

+اگر حروف رو بشماری میبینی که ۱۶ تاست و جذرش هم میشه ۴
کلمات رو چهار حرف در چهار حرف نوشت و ادامه داد:
+باید ستون به ستون بخونیش!
_باهوشیا شیطون
+صرفا نه...یکی اینارو برام فرستاده و حتی تا الآنم نفهمیدم که چرا این کارو باهات کردن!

تهیونگ چیزی نگفت و به فکر فرو رفت؛میخواستن بکشنش؟چرا؟ خب یه جورایی که نه کاملا ترسیده بود!
صاحب قبلی این بدن مگه چکار کرده...؟؟؟

"۱۷ نوامبر ۱۸۹۴
دفترچه خاطرات عزیزم؛

خب سلام...آره...دوباره منم!
حتی نمی‌دونم که از کجا باید شروع کنم...ولی...حتما باید شروع کنم؟
پوووف نمی‌دونم! خیلی گیجم.
گاهی اوقات با خودم فکر میکنم که دیگه نمی‌خوام این ماموریت رو انجام بدم...
از آینده میترسم...
میدونی چیه؟
فکر کنم...از کاپیتان خوشم اومده...
نه به عنوان یک دوست! به عنوان یه مرد!
و از این قضیه متنفرم چون اون داره هی برام سخت ترش می‌کنه...
یه چیز جالب تر! فکر کنم اصلا باهاش شانسی ندارم...براوو!
آخه یه لحظه فکر کن...گی ها حتی توی این جامعه به رسمیت شناخته نمیشن!
احتمالا فکر میکنن دیوونه ام یا تسخیر شدم که از هم جنس خودم خوشم اومده!
و کاپیتان...
اون اصلا از من خوششم نمیاد!
قبل از اینکه دیر بشه باید احساساتم رو کنترل کنم!
وگرنه فقط به خودم آسیب میزنم و فکر می‌کنی بعدش چی میشه؟
رسماً به فاک میرم...

با ناراحتی
کیم تهیونگ"
ـــــــــــــــــــ

از پارت بعد،پارتها طولانی تر میشن=)

"Since 1894" Captain JeonМесто, где живут истории. Откройте их для себя