part 15

1.9K 114 6
                                    

..........
هردو پسر با لبخند از فروشگاه سکس بیرون اومدن
: خب نقشرو مرور کن ؟؟
_خب الان که یونگی هیونگ و ته پیش ههمن تو شرکت میریم خونه فیلم خاکبرسرری میگیریم میفرستیم تا بیان به فاکمون بدن
: درد داشت ولی خب یس همینهه
_ خونمون همونه هنوز ؟؟ نمیتونم برم خونه مامان اینا که
: معلومه که نمیتونی بری کصخل .. اره همونه
_ اوکیه منو برسون بعد برو به بچ بازی های خودت برس و امیدوارم یونگی هیونگ به زیبایی بکنتت
: باشه >
...........
رمز دررو وارد کرد و وارد خونه شد
چشماشو توی خونه چرخوند تغییری نکرده بود ولی بی روحی سر تا سرش مشهود بود حداقلش این بود که جایی خاک نداشت
دستشو به کمرش زد
_ هوومممم ... اول دوش بگیرم ... بعد به کثافت کاریام برسم... کوک یادت نره لطفا یه امروزو چیزی یادت نره نفس عمیقی کشد و با خریدای تو دستش به سمت اتاقش رفت
روی تختش گذاشتشون و به سمت حمام رفت تا خودشو واسه به فاک رفتن آماده کنه
وقتی که دوشش تموم شد بیرون اومد ، سریع موهاشو خشک کرد لیپ بالم براق و اکلیلی توت فرنگی زد و دوتا پرسینگ مثلثی ،صلیبی تو هر یک از گوشاش انداخت و چشمکی واسه خودش زد
سمت خریداش رفت تا کاستومش رو برداره
دل تو دلش نبود کاستوم به رنگ قرمز و مشکی بود چوکر و دستبند و پابند های پشمی مشکی فیشنت جورابی که روی رون هاش فیکس میشد و یه پنتی مشکی که پشتش باز بود کشش دور کمرش بود .
یه گوش قرمز-مشکی گربه ای ، ماسک مشکی که تا روی بینیش میومد و فقد چشماش معلوم بود
ذوق زده نگاهش کرد
رو به روی اینه رفت و با خط چشمی که خریده بود چشماشو بهش مزین کرد چشماش شبیه چشمای معصوم یه آهو بود همونقدر درشت و شفاف
_ هوومم تهیونگی قراره دیوونه بشی

کاستوم رو تنش کرد و گوشیشو از روی تخت برداشت داخل دوربینش رفت تا چندتا عکس نود بگیره
کارش که تموم شد دوباره سمت خریدا رفت و دیلدو شفاف صورتی رنگ رو برداشت با نگاه به سایزش لباشو گاز گرفت
کوسنی برداشت و باهاش گوشیشو تنظیم کرد نفس استرسی کشید و لوب با اسانس رز رو برداشت ضبط دوربینش رو زد و به پهلو خوابید پاهاش رو جمع کرد به طرف شکمش و سوراخش رو رو به روی دوربین تنظیم کرد مقدار قابل توجهی لوب رو روی انگشتاش ریخت و روی حفرش پخشش کرد نفس عمیقی کشید و انگشتش رو وارد سوراخش کرد و ناله ای کرد چند بار انگشتش رو جلو عقب کرد بعد انگشت دومش و به ترتیب سومش رو وارد کرد و بعد از چند دقیقا آه و ناله انگشتاشرو بیرون کشید سوراخش رو توی صفحه گوشی دید زد دیلدورو به تاج تختش چسبوند و گوشی رو کنارش تنظیم کرد داگی شد عقب عقب رفت تا سرش رو روی سوراخش احساس کرد و هیسی کشید و دستش رو پشت برد تا نگهش داره بعد به آرومی کمی باسنش رو به عقب هل داد و ناله بلندی از درد کرد و فاکی گفت
بیشتر و بیشتر توی خودش فرو برد تا جایی که باسنش به تاج تخت چسبید
دستش رو جلو آورد هردو آرنجش رو روی تخت گذاشت و شروع کرد به جلو عقب کردن خودش با فشاری که به پروستاتش وارد میشد ناله هاش تقریبا به جیغ تبدیل شده بود
سرعتش رو تند تر کرد
_ شت شت شتتت آهههه
حرکت روونش توی سوراخش لذت غیر قابل وصفی بهش داده بود
فاصله کمی تا اوجش داشت سرعتش رو بیشتر کرد و بعد از چند ثانیه بدون دست زدن به دیکش با ناله جیغ مانندی ارضا شد کمی تو همون حالت موند کل بدنش نبض میزد به آرومی دیلدو رو از حفرش بیرون کشید و ناله ای کرد و هومی کشید به خاطر درد پاهاش به پهلو روی تخت افتاد
با نفس نفس خنده بیجونی کرد و بعد فیلم رو قطع کرد
توی صفحه چت تهیونگ رفت و نود ها و فیلم رو واسش فرستاد
و بعد چشماش رو بست تا کمی استراحت کنه
قبل از به خواب رفتنش زمزمه کرد : پورن واسه ددی عزیزم

MAITEATempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang