♡ ﷽ ♡
.
.
.
.
زمانی که کلید رو به لین یانگ سپرد و اون رو از خودش مطمئن کرد؛ افکار دیگری در سرش جولان میدادند. قرار بود بدون هماهنگی با پسر کوچکتر کاری برای نجات خودش انجام بده. آخر هفته تاجگذاری لین یانگ به عنوان استاد جایگزین بود. چیزی که باید به شیه یون میرسید؛ اما بخاطر طغیانش قرار بود نصیب برادر کوچکش بشه. این مقام براش اهمیتی نداشت. اصلا شاید زمانی که لین یانگ به مقام استادی میرسید؛ برای برادر رزمیش کاری میکرد. باز هم تا قبل از اون نباید دست روی دست میگذاشت.
پس با یک تغییر شکل جزئی و پوشیدن لباس پیشخدمتها وارد جیانگنان شد و مستقیم به طرف کتابخانه رفت. لعنت به قوانین مزخرفی که طومارهای یشم رو وادار به نگه داشته شدن در کتابخانه میکردند؛ اما طومارهای جایگزین توسط خود اساتید نگه داری میشدند. این منطق خندهدار و مسخره از کجا شکل میگرفت؟
میون طومارها به دنبال طومار یشم خودش گشت. احمق بود که از اول بدون برگ برندهاش جیانگنان رو ترک کرد. اما همه چیز هم تقصیر اون نبود. زمانی که عزادار بود و ذهنش درست کار نمیکرد؛ چطور باید عقلش به چنین روزی قد میداد؟ با پیدا نکردن طومار خودش، نفس مضطربی کشید و کمکم احساس خشم و ناامنی به قلبش وارد شد. چطور ممکنه طومار خودش اینجا نباشه؟ پس به دنبال طومار همرزمانش گشت تا شاید اشتباهی شده باشه و همهی طومارهای همدورهایهاش رو از اینجا برده باشند. اما ناگهان با صحنهی بدی مواجه شد. طومار دونگ شیان شکسته و طومار شو یورونگ تقریبا خرد شده بود. طومار باقی همدورهایهاش هم به همین مصیبت گرفتار شده بودند. این..این چه بلای کوفتی و بیرحمانهای بود؟
به سرعت یک طومار خالی و سالم پیدا کرد و تلاش کرد تا با انتقال نیروی معنوی، یک زندگینامهی جدید بنویسه؛ اما هیچ چیزی بر روی تکه یشم حک نمیشد. بارها و بارها سعی کرد اما هیچ نتیجهای حاصل نشد. و این بدین معنا بود که طومار خودش برخلاف بقیه هنوز سالمه. پس..پس کجاست؟ با اعصابی پریشون طومار درون دستش رو به گوشهای پرتاب کرد و از کتابخانه خارج شد. اما از شانس بدش درست مقابل پیشخدمتی قرار گرفت که اون رو میشناخت و با صدای بلندی جار زد:
YOU ARE READING
𝑾𝒂𝒕𝒆𝒓 𝒂𝒏𝒅 𝑱𝒂𝒅𝒆༆
Historical Fiction💧𝑵𝒂𝒎𝒆 : 𝑾𝒂𝒕𝒆𝒓 & 𝑱𝒂𝒅𝒆 💧𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝑩𝑳/𝑾𝒖𝒙𝒊𝒂/𝑯𝒊𝒔𝒕𝒐𝒓𝒊𝒄𝒂𝒍/𝑭𝒂𝒏𝒕𝒂𝒔𝒚/𝑴𝒚𝒔𝒕𝒆𝒓𝒚/𝑨𝒅𝒗𝒆𝒏𝒕𝒖𝒓𝒆 💧𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓 : °•𝔂𝓪𝓭𝓮𝓰𝓪𝓻•° 💧آب و یشم💧 💧خلاصه: بردیا مهرآیین به عنوان یک جوان ایرانی، چندان هم خوش شان...