پارک چانیول: 35 ساله، دو رگه تایلندی کرهای، آلفای مسلط و فرومونش سدار لبنانیه. ملقب به عالیجناب در آسیا. پدر فوت شده، مادر در قید حیات. از مادرش متنفره و بزرگترین آرزوش اومدن به کره و زندگی در کنار برادر و پدربزرگش بود. زندگی عشقی شکسته خوردهای داشت تا وقتی که بکهیون رو دید. چانیول معتقده بکهیون برای اینکه گل سفید اون باشه بدنیا اومده.
بیون بکهیون: 24 ساله، امگا و فرومونش اسپیریاست. مدرس زبان انگلیسی. پدر فوت شده مادر فوت شده. دانشگاهش رو بخاطر زیاد بودن هزینه رها کرد و مشغول کار کردن و نگه داری از برادرش شد. بزرگترین آرزوش این بود که به عشقش برسه و کمی بیشتر پول دربیاره که دیگه نگران پول نباشه. بکهیون معتقد بود تا وقتی کاری به دنیا نداشته باشی، دنیا هم کاری به کارت نداره و نفهمید چیشد که اعتقادش با خاک یکسان شد.
مهمترین فرد زندگیش برادرشه.بیون تهیانگ: 18 ساله و امگا. فرومونش گل رز سرخه. پدرش و مادرش رو تو 6 سالگی از دست داده و توسط برادرش بزرگ شده. بزرگترین آرزوش اینه که فوتبالیست بشه و از دانشگاه رفتن متنفره. با اینکه عاشق برادرشه ولی گاهی ازش کفری میشه. دوست صمیمیش آرونه و بنظرش چانگمین خوشقیافهترین آلفاییه که تا به حال دیده.
YOU ARE READING
𑁍᪥Spiraea𑁍᪥
Fanfictionبکهیون علیرغم سختیها امگای خوشبختی بود. تو یه محله قدیمی و صمیمی به همراه برادر کوچیکترش زندگی میکرد و توی زندگیش فقط دنبال یک چیز بود، آرامش. منتظر بود آلفایی که از نوجوونی بههمدیگه علاقه داشتن بهش پیشنهاد بده تا جورچین خوشبختی ناچیزش، کامل بش...