Lisa povبا خجالت سرمو توی گردن جنی فرو کردم.
حالا ک باهم تو رابطه بودیم
میتونستم جنی صداش کنم؟"اونی؟"
"هممم؟"
"میتونم جنی صدات کنم؟! .... میدونی... اخه...!"
دستشو بین موهام برد و کف سرمو ماساژ داد."اشکالی نداره" و بوسه ای رو پیشنم کاشت.
گوش تا گوش لبخند زدمو خودمو بیشتر تو بغلش فرو بردم."میخوای بریم بیرون؟"
"نه. فقط میخوام تو بغلت بمونم"
خندشو حس کردم."خیلی دوست دارما"
"منم دوست دارم جنی"
حجوم گرما به گونمو احساس کردم.چقد عجیب بود!
صدا زدنش با اسمش باعث شد قلبم تند تند توی قفسه سینم بتپه!"به چی فکر میکنی؟"
"تو"
"به چیه من؟"
"اینکه چقد اسمت قشنگه!" دم گوشش زمزمه کردم.
"داری یه کاری میکنی تا دردتو تشدید کنم ، گفته باشم" با مشت به قفسه سینش زدم.
"منحرف" خندید و مشتمو بوسید.
"بزار برم صبحانه اماده کنم تا بخوریم"
"نمیخوام" محکمتر بغلش کردم.
احساس کردم ک از تخت جدا شدم.
محکم از شونه هاش گرفتم.
"داری چیکار میکنی؟""میخوام صبحونه درست کنم ولی تو نمیزاری پس مجبورم تورم با خودم ببرم"
گردنشو بغل کردمو بوسیدمش.
"شیطنت نکن"از پله های پایین اومدیم.
منو روی کابینت گذاشت و رفت تا صبحونه
درست کنه.تک تک کاراشو زیر نظر گرفتم.
چقد این دختر مهربون بود!
لبخندی زدم."اونطوری نگام نکن ، نمیتونم تمرکز کنم"
قهقه ای زدم و با دست اشاره کردم بیاد.
یقشو گرفتم و بوسه ای روی لبش کاشتم.
زود از کابینت اومدم پایین و روی صندلی نشستم."دستت درد نکنه"
بهت زده بهم نگاه کرد که شونه هامو بالا انداختم.
..................
"باید برم شرکت"
"نمیخواااام"
"عه لیسا ، کارامو که کردم زود میام"
"اگه بری قهر میکنم"
"اخه عزیزم ، من اگه کار نکنم که نمیتونیم پول دربیاریم ، بعد فقیر میشیم ؛ بعد از گشنگی میمیریم" خیلی جدی داشت توضیح میداد.
"باشه اصلا برو" پامو رو پام انداختم و کانال تلوزیونو عوض کردم.
اهی کشید و رفت بالا.
YOU ARE READING
Deception
Fanfiction'فریب' تو دنیایی که همه مشغول فریب همدیگه هستن چجوری باید اعتماد کرد؟ دشمن همیشه در تلاشه که جایی بهت زخم بزنه اما همیشه که زخم زدن کار دشمن نیست گاهی از نزدیک ترین ادم زندگیت زخم میخوری و اونجاست که با خودت میگی چرا من؟ کدوم کارم اشتباه بوده؟ ولی...