Jisoo pov
بعد از گذاشتن اگهی برای منشی کلی ادم درخواست دادن اما تصمیم گرفتم همینطوری رندوم 5 نفرو انتخاب کنم.
بعد از حرف زدن با کسایی که انتخابشون کرده
بودم و تعیین محلی ک همو ببینیم ، تا بدونم واقعا برای این شغل مناسب هستن یا نه ،
شروع به عوض کردن لباسم کردم.مصاحبه شغلی بود پس لباس رسمی مشکی با کفش پاشنه بلند همرنگش پوشیدم.
بعد از نیم ساعت به اولین محل قرار رسیدم. یکم زود رسیده بودم اما معتقد به اینم که زود رسیدن بهتر از دیر رسیدنه.
.............
اوکی! دیگه دارم خسته میشم.
چرا هیچکس اونطور ک میخوام خوب نیست؟
از اولشم نباید این انتخابو میکردم.به محل اخرین قرار رسیدم. از قرار های قبلی خسته بودم اما باید ظاهرمو حفظ میکردم.
"رزو داشتین؟"
"کیم"
"اوه خانم کیم!! ببخشید که نشناختمون. بفرمایید از این طرف ، همراهتون اومدن"
سری تکون دادم و به جایی ک اشاره میکرد رفتم.این اولین نفر بود که زودتر از من اومده بود.
_اولین امتیاز!گلومو پاک کردم تا اعلام کنم که اومدم.
از جاش بلند شد.باشه ولی این دختر خوشگله!
_دومین امتیاز!"خوش اومدین خانم کیم! منتظرتون بودم" و بهم تعظیم کرد.
خیلی متوازنه!
_سومین امتیاز!"خوشبختم خانم..!"
"پارک هستم. پارک چهیونگ"
"خوشبختم خانم پارک" اشاره کردم که بشینه و خودمم رو به روش نشستم.
"چی میل دارین؟"
"فکر میکنم یه اب پرتقال خوب باشه"
_چهارمین امتیاز!
معمولا همه چیزای گرون سفارش میدم تا خودشونو نشون بدم اما این دختر....!"عالیه پس منم اب پرتقال میخورم" لبخندی بهش زدم و با یک لبخند صمیمی مواجه شدم.
باشه این دختر خیلی...!
_پنجمین امتیاز!بعد از سفارش دادن ، شروع به چک کردن رزومش کردم.
"انگیزت برای این کار؟"
"بله؟"
"انگیزت برای این کار چیه؟ یا به نوعی ، چرا میخوای این کارو انجام بدی؟"
"اینطوری بگم که من یه دختر مستقل هستم. با اینکه خانوادم وضع مالی خوبی دارن اما دلم نمیخواد که به اونا متکی باشم پس از جوونی شروع کردم به کار کردن. اخیرا شرکتی که توش
کار میکردم دچار ورشکستگی مالی شد و من مجبور شدم که از اونجا بیام بیرون. چند روز بود که دنبال کار میگشتم تا اینکه اگهی شما رو دیدم و خواستم که خودمو محک بزنم. البته میدونم که اونقد که باید تجرفه ندارم اما قول میدم اگه بهم فرصت بدین تمام تلاشمو میکنم"
ESTÁS LEYENDO
Deception
Fanfic'فریب' تو دنیایی که همه مشغول فریب همدیگه هستن چجوری باید اعتماد کرد؟ دشمن همیشه در تلاشه که جایی بهت زخم بزنه اما همیشه که زخم زدن کار دشمن نیست گاهی از نزدیک ترین ادم زندگیت زخم میخوری و اونجاست که با خودت میگی چرا من؟ کدوم کارم اشتباه بوده؟ ولی...