Lisa pov"لیسایا؟!" به سمت جونگ کوک چرخیدم.
"بیا بریم یه چی بخوریم ، گشنمه"
سرمو تکون دادم ، خودمم گشنم بود.وارو سلف شدیمو غذامون گرفتیم. روی یکی از میزا نشستیم و مشغول خوردن شدیم.
"خیلی خوشمزس" کوکی سرشو تند تند تکون داد.
"اهم .... ببخشید؟" به سمت صدا چرخیدم.
چندتا دختر و پسر بودن."بله؟"
"میشه ما اینجا بشینیم؟ اخه همه جا پره"
"مشکلی نیست"
چون منو جونگ کوک رو به روی هم بودیم ، خواستم بلند شم تا کنارش بشینم اما اونا سریع نشستن. منم ناچار سر جام موندم.
"بازم معذت میخوایم. بزارید خودمونو معرفی کنیم ، من سهونم و اونا هم ، تهیونگ ، کازوها ، اهیون و چیکیتا"
"منم لیسام و اونم جونگ کوک"
"میشناسیمتون"
"از کجا؟"
"ما هم کلاسی هستیم کوک ، من و چیکیتا صندلی پشت تو میشینیم" جونگ کوک کمی فکر کرد.
"اره الان یاد اومد ، اهیون بودی دیگه؟"
اهیون سرشو تکون داد."ولی ما ازتون بزرگتریم، ینی منو تهیونگ"
"پس برای همینه که شمارو ندیدم تاحالا"
"ولی راستشو بخوای یکم عجیبه"
"چی؟"
"اخه ما تو مدرسه خیلی معروفیم لیسا ، عجیبه که شما مارو نمیشناسین!!"
"منو لیسا زیاد به این چیزا توجه نمیکنیم برای همونه" تهیونگ اوپا سرسو به نشانه درک کردن تکون داد.
"میشه یه سوال بپرسم؟" من و کوکی هر دو سرمونو تکون دادیم.
"شماها باهمین؟ ینی تو رابطه این؟"
هر دو به هم نگاه کردیم و از خنده منفجر شدیم."امکان نداره من با این بیریخت قرار بزارم"
"بیریخت خودتی ، من به این جذابی" پوزخندی زدم.
"به هر حال نه ، ما باهم نیستیم"
"عالی شد"
"بله؟" سوالی به تهیونگ اوپا نگاه کردم.
"ها؟ هیچی!"
متوجه شدم که اهیون سرشو رو شونه چیکیتا گذاشته. ینی با همن؟!
"اره"
"بله؟" سوالی به چیکیتا نگاه کردم.
"اگه فکر میکنی باهمیم باید بگم که بله"
و بوسه ای روی پیشونی اهیون گذاشت.
![]()
¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.
![](https://img.wattpad.com/cover/350017243-288-k198582.jpg)
ESTÁS LEYENDO
Deception
Fanfic|COMPLETE| 'فریب' تو دنیایی که همه مشغول فریب همدیگه هستن چجوری باید اعتماد کرد؟ دشمن همیشه در تلاشه که جایی بهت زخم بزنه اما همیشه که زخم زدن کار دشمن نیست گاهی از نزدیک ترین ادم زندگیت زخم میخوری و اونجاست که با خودت میگی چرا من؟ کدوم کارم اشتباه...