بعد از اومدن به عمارت.
جونگکوک سمت طبقه بالا رفت بود تا لباس هاشو عوض کنه.
تهیونگ همون طور که راه میرفت زنگ در خونه فشرده شد.
با دیدن جانگ ووک ابرویی بالا انداخت.
/براتون پست اومده.
تهیونگ ممنونی گفت و بسته رو گرفت.
همون طور که به سمت کاناپه ها میرفت بسته رو پاره کرد.
با نمایان شدن عکس جونگکوک توی گوشه عکس اونو کامل بیرون کشید و با دیدن عکس جیغ خفه ای کشید.
+خد..خدای من....
به پله ها نگاه کرد که جونگکوک نیومده باشه.
روی پاهاش سر خورد و اشک به چشم هاش حجوم اورد.
این...این غیر ممکن بود.
عکس رو تو مشتش گرفت و سمت پله ها حرکت کرد.
+چ.. چطوری این کارو..باهام کردی؟
با هق هقش که شدت گرفت یونتان پایین پله ها پارس کرد.
در اتاق رو بشدت باز کرد و سرش رو برای پیدا کردن جونگکوک دور اتاق گردوند.
+ج...جونگکوک؟
_تو اتاق لباس هام.
تهیونگ با دست جلوی دهنش رو گرفت تا صدای گریش بلند نشه.
پاهاش رو سمت اتاق لباس ها کشوند و در رو باز کرد.
جونگکوک با پخش شدن رایحه غم ناک و ترسیده پسرش سمتش برگشت.
با دیدن صورت خیس از گریش و دوشه و کاغذی که دستش بود ابرویی بالا انداخت.
تا خواست سمت بره تهیونگ قدم عقب گذاشت و انگشت اشاره اش رو جلوی مرد تکون داد.
+م..مبادا نزدیکم بشی....
و بعد عکس رو جلوی مرد انداخت.
+قاتل...ت..تو قاتل خانوادمی...تو مادر بزرگمو ازم گرفتی...تووو چطور تونستی با من اینکار رو کنی ؟
جونگکوک خم شد و عکس رو برداشت.
درسته،جونگکوک فرمانده کل بود.
ولی اون قبلش یک قاتل حرفه ای بود.
_من نمی دونستم اون شخص قراره بشه مادر بزرگ امگام..اون موقع هم تو رو نداشتم.و فقط انتقام خودم برام مهم بود.من به هیچ کس در این مورد حساب پس نمیدم تهیونگ.
تهیونگ ابرویی بالا انداخت و نزدیک مرد شد.
+حساب پس میدی...باید بدی....اون ...اون تنها کسی بود که دوسم داشت...و تو...توووو اونو ازم گرفتی...اونو دو سال پیش ازم گرفتییییی....
مرد هم متقابلاً ایستاد جلوشو
حتی تلاشی برای آروم کردنش،بغل کردنش،حتی توجیه کردن اون نمی کرد.
YOU ARE READING
اصیل زاده/noble born./Kookv
אנשי זאבداستان ما : جئون جونگکوک. آلفای اصیل که قدرت برتر کشور ها رو داره . فرمانده ی کل کره ی جنوبی و آمریکای شمالی هستش . آدمی که توی بچگیش صدمه های روحی بسیاری خورده و الان اون قدرتمند تر از هرکسیه. سرد و مغروره ، بی توجه به کساییه که میخوان اونو حتی برا...
