24 سپتامبر 2011
نمیخوام...
من فقط نمیخوام...
چرا هیچوقت نمیشه همه چیز سر و سامون بگیره؟
چرا همیشه باید همه چیزو ترک کنم؟
چرا یاد نمیگیرم وابسته نشم؟
چرا نمیتونم مثل پریس باشم؟
من...فقط نمیخوام از دستشون بدم...
مامان نمیدونه دوست پیدا کردن چقدر سخته نه؟
اصلا...اصلا اگه از من خوششون نیاد چی؟
اگه لهجمو مسخره کنن چی؟
اگه رنگ موهامو...
من نمیخوام برم به اون شهر لعنتی...
نمیخوام...
آمبر هالینگتون :(
YOU ARE READING
Amber
Teen Fictionتا وقتی که بین رنگها غرق نشدی نمیتونی شرارت سفید رو ببینی... یا مظلومیت سیاه رو... آشوب آبی... و آرامش قرمز رو...