1 جولای 2015
شب سردی بود...خوب یادمه...همه چیز اون شب رو خوب یادمه...همه چیز...صدای گریه...صدای جیغ... صدای آژیر پلیس...صدای...صدای شلیک گلوله...
بوی باروت...بوی چوب...بوی...بوی خون...
آمبر
![](https://img.wattpad.com/cover/51527194-288-k700679.jpg)
YOU ARE READING
Amber
أدب المراهقينتا وقتی که بین رنگها غرق نشدی نمیتونی شرارت سفید رو ببینی... یا مظلومیت سیاه رو... آشوب آبی... و آرامش قرمز رو...
4
1 جولای 2015
شب سردی بود...خوب یادمه...همه چیز اون شب رو خوب یادمه...همه چیز...صدای گریه...صدای جیغ... صدای آژیر پلیس...صدای...صدای شلیک گلوله...
بوی باروت...بوی چوب...بوی...بوی خون...
آمبر