note18

689 135 20
                                    

1 جولای 2012
...نمیدونم از کجا و چطوری باید شروع کنم...من... من اونی نیستم که همیشه فکر میکردم هستم!احمقانه است...آره،میدونم ولی حقیقته...من نه تنها آمبر هالینگتون نیستم، بلکه یک ماه هم از پریس بزرگترم!
زن و مردی که توی اون عکس دیدم...پدر و مادر واقعیم ان...میدونی از کدوم عکس حرف میزنم؟
من آمبر براون ام...16 سالمه...تا سیزده سال پیش یه خواهر دوقلو و پدر و مادر داشتم...
چیزی که فکر میکردم هستم،آمبر هالینگتون...کسی بود که در واقع پیش خاله،شوهر خاله و دختر خاله اش زندگی میکرد...بدون اینکه چیزی از گذشته بدونه...
الان ترکیبی از همه ی احساسات ممکن ام!
من قرمزم...عصبانی ام چون فریب داده شدم...
من آبی ام...آروم ام چون حالا حقیقتو میدونم...
من سبزم...مظطرب ام چون گیج شدم...
من زردم...نگران ام چون نمیدونم حالا باید چیکار کنم...
من سفیدم...خوشحال ام چون فهمیدم خانواده ای داشتم که دوستم داشتن...
و سیاهم...ناراحت...چون خانوادمو به یاد ندارم...
و ترکیب همه اینها نه تنها رنگین کمونو نمیسازه... که حاصلش شطرنجیه...و خب...رنگ قشنگی نیست!
واقعا نیست!
آمبر-شاید-براون-شاید-هالینگتون

AmberWhere stories live. Discover now