part19

5.6K 608 11
                                    


بغل گوشم زمزمه کرد..
-کارا همه چیو بهم توضیح داد..
من نباید تو رو بین این همه ادم کثیف تنها میذاشتم معذرت میخوام..
حتی فکرشم نمیتونی بکنی که همون رونالد میتونست چه بلایی سرت بیاره..
از حرفش ترسیده بودم..اما نمیدونستم تا اینقدر میتونن عوضی باشن..

بعضی از نگاها برگشته بود سمتمون..اما من از همه این ادمای کثیف ممنون بودم..حتی از اون مرتیکه رونالد..
اون باعث شد که من الان تو بغل هری باشم..
منم دستامو بردم پشتشو بغلش کردم..زبونم کار نمیکرد..اصلا نمیدونستم باید بهش چی بگم..
اروم زمزمه کرد..

-چطوره که از اینجا بریم ..هوم؟
از بغلش اومدم بیرونو نگاهش کردم و سرمو تکون دادم..
دستمو گرفت و از میون جمعیت رفتیم بیرون,مستقیم از ساختمون رفتیم بیرون و رسیدیم به ماشین هری..
نشستیم و راه افتادیم..مطمئنن داشتیم میرفتیم سمت خونه..
قلبم تو دهنم میزد..من باید بهش میگفتم ..قبل از اینکه دیر بشه..
تا خود  خونه هری حرفی نزد و منم میترسیدم که چیزی بگم و همه چی خراب بشه..
در حیاط باز شد و هری اروم تا جلوی خونه میرفت..ماشینو نگه داشت..میخواستم پیاده بشم که..
-لو..

باشنیدن صداش سر جام نشستم...
برگشتم سمتش و نگاش کردم..
دستش رو فرمون بود و بهم نگاه نمیکرد..
-م..من باید یه چیزیو بهت بگم..
اون چی میخواست بهم بگه؟این من بودم که باید اعتراف میکردم عاشق کسی شدم که دزدیدتم..
در ماشینو بشتم و رومو کردم سمتش..
یه نیم نگاه بهم کرد و بعد به روبرو نگاه کرد..
-باید بهت بگم که من بودم که تورو آوردم تو این خونه..ینی ..نباید اینجا میبودی..

چیزی از حرفاش نفهمیده بودم...قیافم عین علامت سوال شده بود و داشتم نگاش میکردم..
برگشت سمتم..
-این من بودم که تورو دزدیدم ...ینی..چندنفر دیگه بودن که دزدیده شدن و خب پلیسا پیداشون کردن و رفتن دنبال زندگشیون..و فقط تو موندی..
پس واسه همین بود که کارا مدام بهش سرکوفت زیر پا گذاشتن قوانینو میزد..ولی خب ..من که ذره ای از این اتفاق ناراحت نبودم..بودم؟
همینطور نگاهش کردم..
-میخواستم بهت بگم که ..متاسفم که پیش من گیر افتادیو مجبور شدی بذاری اون عکسارو ازت بگیرن و ..و اون کارو..
باید میدونستم که چرا اینکارو کرده..بین اون چند نفر...چرا من؟
پریدم وسط حرفش..
-چرا من؟
از حرفم جاخورد و برگشت سمتم..
آب دهنمو قورت دادم...
-چرا فقط من رو اوردی تو این خونه؟
سرشو برگردوند سمت پنجرش ..میخواست یه چیزیو ازم قایم کنه..
منتظر موندم ..باید عکسالعملشو میدیدم..

^stockholm syndrome ^Where stories live. Discover now