این حسی که داشت ازش بهم منتقل میشد میتونست کاری کنه که صدای قلبم رو هردو باهم گوش بدیم..
دستمو اوردم بالا و رو دستش گذاشتم..
لبمو ول کرد که نفس بکشیم..نفساش انقدر از نزدیک به صورتم میخورد که بدنمو که مث یخ سرد بود در عرض ثانیه گرم شد..
لبامو چسبوندم به لبش ولب زیریشو کشیدم تو دهنم..
هری هم همراهیم میکرد ..حاضر بودم عذابایی که کشیدم رو یکبار دیگه از اول تحمل کنم اما فقط این حسی که داشت تو وجودم مینشست هرگز از بین نمیرفت..
دستمو گذاشتم رو بازوشو نزدیک تر شدم و با سرعت بیشتری میبوسیدمش..
هری اونقور لبامو با ولع میخورد و صداهایی که بوجود میاورد باعث میشدن زیر شکمم چیزیو حس کنم که بخوام همینجا تموم وجودمو در اختیارش بذارم..
نرم میبوسیدم و زبونشو تو دهنم میچرخوند و من زبونشو مک میزدم..
زبونشو رو لبام کشید و لب پایینمو همزمان گاز کوچیکی گرفت..
ناخوداگاه صدای آهم از ته گلوم دراومد ...
وقتی صدای نالمو شنید دستشو از پشت گردنم برداشت و برد زیر ران پام و بلند کرد و کشید سمت خودش...ازصندلی بلند شدم نشستم رو پاش..
هری بدون اینکه لبامو از لباش برداره دستشو برد پایینو باپاش صندلیو داد عقب و پشتشو خوابوند..
حالا من روش خوابیده بودم و پاهام دوطرفش بود..
دستمو دوطرف صورتش گذاشتموو با ولع بیشتری میبوسیدمش..
میتونستم سفتی هری روی شکمم حس کنم ..خودمم دست کمی ازش نداشتم..
همونطور مه میبوسدمش دستمو بردم سمت دکمه های پیرهنشو بازشون کردم..
هریم دستش سمت کتم رفت و از تنم درش اورد و انداخت سمت دیگه ماشین..داشت دکمه هامو باز میکرد و همونطور که زبونش تو دهنم بود اومد بالا و پیرهنشو دراوردم و انداختمش همونجایی که کتم بود..دستمو پشتش کشیدم..اونقدر گرم بود که دلم میخواست گرماشو با تموم وجودم حی کنم..همین که دکمه های پیرهنمو باز کرد پیراهنمو در اوردم و شکمم و چسبوندم بهش..
هری دوباره به پشت خوابید .. بالا تنمون به هم چسبیده بود ,هردو کاملا گرم بودیم و نفس زدنامون داشت از حالت عادی خارج میشد..
هری لبامو ول کرد و هردو یه نفس عمیق کشیدیم..
دستاشو برد زیر پاهام و کشیدتم بالاتر.. و تو یه حرکت جاهامونو عوض کرد..
نگاش کردم..لباش پف کرده بودنو چشماش خمار بود..
آب دهنمو قورت دادم..هری زیباترین بشری بود که من دیده بودم و حالا قرار بود اولین سکسم رو باهاش تجربه کنم..
یه پاشو گذاشت وسط پام و دستاشو گذاشت دوطرفم که وزنشو روم نندازه..
سرشو برد زیر گلوم..
اولین بوسشو که روی گلوم حس کردم تموم موهای بدنم سیخ شد..
با زبونش روی پوستم میکشید و هرچند ثانیه گردنمو میمکید ..
صداهایی که داشتم میشنیدم باعث شدن که ناله بزنم و هری از شنیدن صدام پاشو بیشتر وسط پام فشار بده..دستشو گذاشت رو سینم و تا پایین شکمم کشید..
سرشو اورد بالاتر و زیر گوشم زمزمه کرد..
-لو..من ..نمیخوام بیشتر از این اذیت بشی..
دستمواوردم بالا گذاشتم رو دهنش.. همونطور که دست دیگمو پشتش میکشیدم تو چشمام نگاه کردم
-من میخوامت هری..همین الان..
لباشو گذاشت رو لبم و اروم بوسیدتم..سرشو فاصله داد..
-اما..این اولین بارته..
نگاهش کردم.. میتونستم تو نگاهش خواستنو ببینم اما داشت بخاطر من مقاومت میکرد..
منم از هرچیزی بیشتر میخواستمش ..پس چرا باید صبر میکردیم..
YOU ARE READING
^stockholm syndrome ^
Fanfictionاستاکلوم سندروم ممکن میشه ..وقتی ..عاشق کسی بشی که گروگانت گرفته!