🚫Smut
Niall's pov:
هلش دادم تو اتاقم و همینطور که سرتا پاش رو زیر نگاه داغم میگذروندم ، عقب رفتم و به در تکیه دادم.
نمیتونستم نیشخندی که روی لبام نشسته بود رو کنترل کنم ، وقتی که عطر سکسیش به مشامم خوش میومد.
با دیدن نیشخندم ، نفس عمیقی کشید و لباش رو گزید.
با این حرکتاش وسوسم میکرد تا هرچی زودتر بیوفتم به جون اون صورتیای گوشتیش .من یه قدم نزدیک تر میشدم اون یه قدم عقب تر میرفت .
نگاهمو به لبای خواستنیش دوخته بودم و هوس بلعیدنشون من رو جلوتر میبرد.
این رویه ادامه داشت تا اینکه پاش با لبه تخت یه نفرم برخورد کردو نشست روی تخت.رفتم جلو و صورتشو بین دستام گرفتم . نگاه پر از علاقمون رو بهم دوخته بودیم.
این چیزی بود که داشت بین ما اتفاق میوفتاد...
عشق بود، علاقه بود" من با قلب تو مهربونم، با قلبم با تو مهربونم نایلر " هری گفتو زیر چونه ام رو بوسید
لبخند زدمو تره ی فری از موهاش رو به عقب روندم.
" منم برای همین عاشقت شدم هز "
رفتم جلوتر و ارضای لبامو خوابوندم که برای یه تماس با لباس درد گرفته بودن .
ملایم و با ریتم خاصی لبامون روی هم میلغزیدن.
طولی نکشید که صبرش لبریز شد و تونستم خیسی زبونش رو روی لب هام بچشم.سرمو کشیدم عقب و خفه از درون آه کشیدم...
برای تسکین درد اون پایین پایینا لبمو محکم گاز گرفتمو سره هز رو روی گردنم هدایت کردم.
خود مشتاق و هورنیش متوجه شد باید چیکار کنه .
تماس لباشو روی پوستم حس کردم و کمی بعد مکیده شدن پوست گردنم.چشمامو محکم رو هم فشار دادمو بیشتر لبمو تو دهنم فرو بردم تا صدایی ازش خارج نشه.
( اتاق زین دیوار به دیوار بود)هری از یه نقطه به یه نقطه دیگه حرکت میکرد .
میبوسید و خال های ریز و قرمز بجا میذاشت.
رد خیس بوسه هاش رو تا پایین جناقم حس میکردم.این کافی بود.
عقب کشیدم" صبح باید شال گردن ببندی "
هری گفت و بریده بریده خندید.منم خندیدم و به پشت خوابوندمش و رو دیکش نشستم.
با تماس باسنم با دیکش ، حتی از روی شلوار آه بلندی کشید که پریدم روشو دهنشو با دستم گرفتم .
" هشششس هز زین میشنوه"
با پایین ترین ولوم ممکن گفتم. میخواست جوابمو بده که من با بدجنسی نمیذاشتم
و هنوز دستم رو روی دهنش نگه داشته بودم .اون سعی داشت چیزایی بگه و چون نمیتونست بگه پایین تنشو تکون میداد
خندیدمو سرمو تکون دادم. اون صبرش داشت لبریز میشدو عرق کرده بود
دستمو کند از روی لبش برداشتم. محو تک تک اجزای صورتش بودممیدونم داشتم با این سرعته حلزونی اذیتش میکردم ولی من دوست دارم این ثانیها به کندی پیش بره...
تموم نشه...
اصلا دلم میخواست تا آخر عمرم تو این لحظه بمونمو زندگی کنم..." نایلر یه کاری میکنی مقام تاپ بودنو ازت بگیر. خواهش میکنم زودتر تمومش کن "
سرمو به نشونه منفی تکون دادم
" نوچ. من اجازه نمیدم "
بدجنسی بسه
خودمم درد داشتم
روش قائم شدمو پلیورمو از تنم در اوردم اونم پیرهنشو در آورد
از کی من این نقاشیا رو ندیده بودم
دوست داشتم تا صبح بشینم تک تک تتوهاشو نقدو برسی کنم ولی وقت نبود چون هردو تو مرز انفجار بودیم
هری بیصبر و بی طاقت ، شلوارش رو دراورد و سانت به سانت بدنم رو زیر چشمای گرسنه اش گذروند .درحالی که هردو به سختی خودمونو توی تخت یه نفره جا داده بودیم روی زانوهامون ایستاده بودیمو لباسامونو میکندیم.
هری پشتشو به من کردو بدون اینکه من ازش بخوام خم شد و به بالشت مشت زد
" نایلر فقط بجنب "
خدای من...
این منظره چی بود...هجوم خونو تو دیکم احساس کردم .روش خم شدم و روی کمرش لاو بایت میذاشتم درحالی که اون پایین مشغول تنظیم بودم...
.
.
.کمرم داشت منفجر میشدو شدیدا به این احتیاج داشتم که تغییر پوزیشن بدم ولی چیزی نمونده بود به تخلیه شدنمون...
مطمعنم فردا نتونم از جام تکون بخورم" ٱه نایلر دیک تو برای پشت من ساخته شده "
هری گفتو با دستش تو هوا علامت ممتاز نشون داد درحالی که سرش تو بالشت بود." هری کمک کن پلیز "
هری بعد از شنیدن درخواسته کمکم شرایطمو درک کردو خودشو به عقب هل میداد
...بالاخره رهایی
کشیدم بیرونو پرت شدم رو تخت
شکمم از زوره کم بودن اکسیژن و گرما به شدت بالا پایین میشدو گلوم خشک شده بود
هری بالاخره تکون خردو برعکس پوزیشنش، به پشت شد
حالا مخالف هم رو تخت ولو شده بودیم. ساق باشو نوازش کردم" هری برو بچهامو از روی باسنو کمرت بشور. من تحمل دیدنشونو ندارم اینجوری"
هری پوقی زد زیر خنده و بعد تو جاش نشستو دستمو کشید
" پاشو باهم تمیزشون کنیم "
با ملولی از جام بلند شدمو باهم رفتیم برای گرفتن یه دوش آب سرد ....
______________________________
Ziam_larry_ff مرسی از شکیرا برای کمک کردنم😍مگه هست بهتر از تو؟
به مناسبت شب پنجشنبه امشب آپ کردم❤
اسمات خونای عزیز ووت و کامنت فراموش نشهGn💕