Harry's pov:جلوی در شرکت ایستاده بودو برگه اخراجش دستش بود
دستمو بردم تو کتم و دستمالو از جیبم کشیدم بیرون
چند قدم بی سروصدا، از پشت بهش نزدیک شدم.
دستمالو به اتر (اتیل اتر) آغشته کردم
و تو یه حرکت اونو بردم جلو و روی بینیش نگه داشتمهمون موقع نایل ماشینو جلو اورد...
اونو هل دادم تو ماشین و خودمم پرت کردم تو و ماشین با اخرین سرعت از زمین کنده شد....
.
.نایل" چشماش دارن میلرزن. چشماش لرزید شت شت "
" نایل آروم باش پسر "
نایل "لعنتی یه لحظه استرس گرفتم"
" هاش عزیزم. ممکنه بشنوه. به لیام زنگ زدی؟"
نایل " آره. هری من برای زین نگرانم ممکنه این تن لشو ببینه ناراحت بشه "
" نگران نباش اون حالش خوبه "
.
.
.Niall's pov:
هری ادامه نداد
چون وست بهوش اومد و بهوش نیومده مشت اولو از من خورداون که هنوز نفهمیده بود مشتو از کجا خورده،خون از گوشه لبش جاری شد
هری از دستام گرفت
" هری ولم کن "
هری" عزیزم وقت زیاده "
نگاه متقاعد کننده هری به همین یه مشت، البته فعلا، بسندم کرد.
اون هنوز شکه شده بودو نمیتونست باور کنه اون مشتی که خورد از من بوده
با نفرت نگاهمو ازش گرفتم
چون بیشتر از این نگاهش ناراحتم میکرد!تو اون نگاه پر از کثافت بود
پر از نوستالژی
نه...
نه من پرم
خالی نشدم...اون کم بلایی سره منو برادرم (زی)نیورد
باید از اون نگاه کثافتش خلاص بشم!پس هریو هل دادمو به سمتش هجوم بردم
روی صندلی زنگ زده فلزی با زنجیر بسته شده بود. پریدم روش
خودمم باورم نمیشد این همه قدرتم از کجا اومده بود که داشتم چپوراست تو صورتش خالی میکردم
دیوانه وار ضربها رو میشمارمو تو صورتش خالی میکنم" این از طرف من " مشت اول
" این از طرف زین " مشت دوم
" این از طرف دله شکسته لیام " مشت سوم
" و اینم از طرف عشقم که بخاطر تو این همه سختیو داره تحمل میکنه " مشت چهارم
" اینم از طرف هر بدبختی که تو زندگیم کشیدم " مشت پنجم
بازم بازم و بازم زدمش
هری" نایل نایل ولش کن "
" ولش کنم؟ برای چی؟ نه هری تو ولم کن باید بیشتر بخوره "