تهیونگ: جدی؟! جاتونو عوض کرد؟!
هوسوک قوطیِ خالیِ قهوه ی توی دستش رو با حرص فشرد: آره بی پدر!
جین خنده ی ریزی کرد، کمی تو بغل نامجون جا به جا شد و از پشت سرش رو به شونهی اون تکیه داد: آخیی، حالا کی پیشت میشینه؟
نامجون حلقه ی دستش رو دور شکم جین سفت تر کرد و جای هوسوک جواب داد: مین یونگی. این پسر شخصیتش کاملا بر خلاف هوسوکه.
و پشت گوش جین رو خیلی کوتاه بوسید.
جانگ کوک متعجب به نامجون نگاه کرد: یعنی چی؟
جیمین: لابد یه پسر ساکت و کم انرژیه.
نامجون: دقیقا. تازه یه سال هم از منو هوسوک بزرگ تره.
تهیونگ: چطور ممکنه؟
نامجون: خیلی سادست.یا یه سال مدرسه نرفته یا یه سال دیر شروع کرده.
جانگ کوک: چرا؟
نامجون: دیگه از اونش بی خبرم.
هوسوک کلافه شد: بسه،بحثو عوض کنید.
جین تایید کرد: موافقم.تو خونه ی هوسوک دور هم جمع نشدیم ک راجع به مدرستون حرف بزنیم.
جانگ کوک با شیطنت گفت: راس میگه، بیاین راجع به دانشگاه جین هیونگ حرف بزنیم.
جین:یااا!!
همه خندیدند.
نامجون:مکنه، عشق منو اذیت نکن.
جانگ کوک چشمهاش رو گردوند و گفت: هیونگ، خودتم خوب میدونی از این کار لذت میبرم!
جیمین برای اینکه بحث رو عوض کنه گفت: واسه تعطیلات سال نو چیکارهاید؟
هوسوک:میرم پیش مامان بابا و نونا به 'گوانگجو'[یکی از شهرای کره]
جین:منم که معلومه. با نامجونم.
نامجون دوباره پشت گوش جین رو بوسید، ولی اینبار طولانی.
تهیونگ: من هیچ برنامه ی خاصی ندارم.
جانگ کوک: منم.
جیمین پیشنهاد کرد: پس بیاین سال نو رو با هم بگذرونیم.
جانگ کوک ذوق زده دستهاش رو به هم کوبید: آره آره،عالی میشه.
هوسوک:اوه پس امسال مکنه لاین میخوان بترکونند!

YOU ARE READING
Loving You
Fanfiction- دوست داشتنت،دومین کار خوبی بود که تاحالا انجام دادم. + اولیش چی بود؟ - پیدا کردنت...