دارای صحنههای +۱۸سال؛ در صورت سن کم یا جنبهی پایین با چشمهای بسته بخوانید!
-قول میدم دوستش داشته باشی.
-م...مطمئنم که همینطور می..میشه!
لمس آروم هوسوک روی پهلوها و شکمش باعث شد بدنش رو با بیقراری تاب بده و گوشهی لبش رو گاز بگیره.
پسر کوچکتر به سرعت تیشرت گشاد و بنفش دوستپسرش رو دراورد و گوشهای از اتاقش پرتاب کرد.
با دیدن پوست صاف و سفید یونگی به وجد اومد و تحسینش کرد؛ بوسهای داغ روی شکم و سینهی اون کاشت و با هیجان گردنش رو گاز گرفت و مکید. این کار رو بارها و بارها توی نقاط مختلف بدن پسر بزرگتر انجام میداد و هر بار یونگی با نالههاش از اینکار اون استقبال میکرد.
هوسوک بعد از نقاشی کردن بدن یونگی با مارکهایی قرمز که رفته رفته رنگ بنفش به خود میگرفتند، از روی تخت بلند شد، کاندومی که به تازگی خریده بود رو از جیب هودیش بیرون کشید و بعد از دراوردن تیشرت و شلوارش دوباره روی یونگی خیمه زد.
یونگی با چشمهایی خمار و گونههایی سرخ، دستش رو روی سیکس پک دوست پسرش کشید و گفت: از اینکه سر جرعت و حقیقت جلوی همه بوسیدمت هیچ وقت پشیمون نشدم.
هوسوک ریز خندید و لب پسر پیانیست رو محکم بوسید.
یونگی ادامه داد: اگه نمیبوسیدمت اونموقع دخترای دیگه رو تحریک میکردی. همونطور که من الان تحریک شدم.
پسر رقاص سرش رو توی گردن یونگی فرو کرد و زمزمهوار گفت: ازت ممنونم مین یونگی.
یونگی دستش رو توی موهای هوسوک فرو کرد و مثل اون زمزمه کرد: تشکرت رو نمیخوام؛ فقط منو مال خودت کن جیهوپ-شی .
جیهوپ لبخند زد و دستش رو سمت شلوار یونگی برد و همراه با لباس زیرش درش آورد.
یونگی ساعدش رو روی چشمهاش گذاشت تا چیزی نبینه و بیشتر از این موذب نشه! واقعیت اینه که اون مین یونگیِ سرد و خشک که به بیخیالیش معروف بود، توی تخت همراه با دوست پسرش به یه پیشی ملوس تبدیل میشه.
هوسوک بعد از دیدن عضو سفید و بزرگ یونگی، بیشتر از قبلش تحریک شد و دردی رو توی عضوش تجربه کرد که حتی با دیدن پورن هم تجربش نکرده بود.
خم شد و بوسهای روی آلت یونگی زد و با شیطنت گفت: یونگی، چطوره گاهی اوقات جای اینکه من تورو بکنم، تو منو بکنی؟
یونگی داد زد: خفه شو!
پسر کوچکتر با صدای بلند خندید.
لباس زیر خودش رو از تنش کند و بستهی کاندوم رو باز کرد. محافظ روغنی رو در آورد و روی عضوش کشید. نالهی آرومی کرد که باعث شد یونگی توی جاش بپره: چته؟!چیکار میکنی؟
هوسوک با صدای دو رگهای گفت: دستتو از روی چشات برداری میفهمی...
یونگی به آرومی دستش رو از روی چشمش دور کرد و به هوسوک که با روغن باقی موندهی داخل بستهی کاندوم انگشتهاش رو چرب میکرد، مواجه شد.
لبش رو گاز گرفت، سرش رو به بالشت کوبید و چشمهاش رو بست. هوسوک وقتی با جدیت و دقت مشغول انجام دادن اون کار بود شبیه یه فاعلِ واقعی و سکسی میشد و یونگی نمیتونست بیشتر از این برای اتفاقی که قرار بود بینشون بیفته صبر کنه.
هوسوک خودش رو بالا و زبونش رو روی لب دوست پسرش کشید و گفت: آمادهای؟
پسربزرگتر نفس عمیقی کشید و سرش رو به نشونهی تصدیق تکون داد.
هوسوک لبخند زد و لبهای یونگی رو میون لبهای خودش گرفت و بوسید.
این بوسه یه بوسهی عادی نبود. این بوسه نه تنها ناقل شهوت بود، بلکه به یونگی احساس مهم بودن و دوست داشته شدن میداد و این موضوع خیالش رو راحت میکرد.
پسر قدبلندتر به آرومی انگشت میانیش رو وارد یونگی کرد که باعث شد میون بوسه ناله کنه و به پشت هوسوک چنگ بزنه. کمی که گذشت و یونگی به انگشت داخلش عادت کرد، هوسوک انگشت بعدیش رو اضافه کرد؛ بعدی و بعدی...
حس درد و لذت پسر بزگتر رو وادار میکرد بر خلاف میلش نالههای بلند و پیدرپی سر بده و اگه بیشتر از این نالهها و تکون خوردنهاش ادامه پیدا میکرد مطمئناً هوسوک در لحظه ارضاء میشد.
هوسوک: فاک یونگی؛ میخوامت...
یونگی مشتی به کتف دوست پسرش زد و غرید: پس...عاح...پس منتظر چی هستی آشغال؟!
جیهوپ دست از اتلاف وقت برداشت، عضوش رو جایگزین انگشتهاش کرد و بکارت یونگی رو ازش گرفت و خودش هم برای اولین بار این حس رو با یونگی تجربه و دوست پسرش رو مال خودش کرد.
نالههای بلند یونگی، صدایی که از برخورد بدنشون به هم حین ضربه زدن بلند میشد، زخم هایی که یونگی پشت دوستپسرش با ناخنهای کوتاهش حک میکرد، گازهای نهچندان محکم هوسوک از بدن سفید پسرِ زیرش و در نهایت ارضاء شدنشون، شبی فراموش نشدنی رو برای زوج جوون رقم زد که تا سالها بعد هم با فکر کردن بهش، گونههاشون رنگ صورتی به خودش میگرفت و ضربان قلبشون رو بالا میبرد.
__.__.__.__
اینم از پارت اضافیای که قولشو داده بودم😊💙
ممنون که تا تهش همراهی و حمایتم کردید♡
ووت و بوث و لنگه دمپایی فراموش نشه🍃Blue y'all
YOU ARE READING
Loving You
Fanfiction- دوست داشتنت،دومین کار خوبی بود که تاحالا انجام دادم. + اولیش چی بود؟ - پیدا کردنت...